Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
measuring rod
U
گز زمین پیمایی
perambulation
U
زمین پیمایی
measurement ofland
U
زمین پیمایی
surveying
U
زمین پیمایی
levelling rod
U
زمین پیمایی
surveys
U
زمین پیمایی مساحی
survey
U
زمین پیمایی مساحی
surveyed
U
زمین پیمایی مساحی
geodetically
U
ازروی علم زمین پیمایی
geodesical
U
وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
geodetic
U
وابسته به علم زمین پیمایی درسطح کره
bleacher
U
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
et cetera
U
ومانندان
etcaetera
U
ومانندان
frass
U
گه موریانه ومانندان
such like
U
از این گونه ومانندان
pannage
U
بلوطوالش ومانندان که به گرازمیخوراند
gadoid
U
ماهی روغن ومانندان
dredged
U
الت تنقیه قنات ومانندان
dredges
U
الت تنقیه قنات ومانندان
curatorship
U
تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
dredge
U
الت تنقیه قنات ومانندان
of no scruples
U
عاری ازدقت زیاد دراداب ومانندان
to d. up a liquid
U
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
frost work
U
نقشه شبنم یخ زده در روی پنجره ومانندان
eyeleteer
U
الت برای چشمه دراوردن ازبرودری ومانندان
eyelet ring
U
حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
moleskin
U
جامه وبویژه شلواری که ازپوست کورموش ومانندان درست میکنند
by the holy poker
U
سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
phlorizin
U
ماده تلخی که ازپوست ریشه درخت سیب ومانندان گرفته میشود
marches
U
راه پیمایی
march
U
راه پیمایی
gunters chain
U
زنجیرزمین پیمایی
marched
U
راه پیمایی
stereometry
U
گنج پیمایی
odometry
U
مسافت پیمایی
hypsometry
U
بلندی پیمایی
marching
U
راه پیمایی
to cast the lead
U
ژرف پیمایی کردن
trudging
U
راه پیمایی بازحمت
mountaineer
U
کوه پیمایی کردن
fathom
U
عمق پیمایی کردن
trudged
U
راه پیمایی بازحمت
fathoms
U
عمق پیمایی کردن
fathomed
U
عمق پیمایی کردن
mountaineers
U
کوه پیمایی کردن
trudge
U
راه پیمایی بازحمت
forced marching
U
راه پیمایی اجباری
trudges
U
راه پیمایی بازحمت
fathoming
U
عمق پیمایی کردن
sashay
U
راه پیمایی تفریحی
fathoms
U
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathoming
U
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathom
U
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
funeral march
U
راه پیمایی درمراسم جنازه
stereometry
U
حجم پیمایی جسم سنجی
fathomed
U
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
marches
U
ماه مارس راه پیمایی کردن
march
U
ماه مارس راه پیمایی کردن
marching
U
ماه مارس راه پیمایی کردن
marched
U
ماه مارس راه پیمایی کردن
leagues
U
واحد راه پیمایی که تقریبامساوی 4/2 تا 6/4 میل است
league
U
واحد راه پیمایی که تقریبامساوی 4/2 تا 6/4 میل است
jacob's staff
U
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
campestral
U
صحرایی
outdoor
U
صحرایی
minuteman
U
نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
field radio
U
بی سیم صحرایی
fieldartillery
U
توپخانه صحرایی
field hospital
U
بیمارستان صحرایی
field work
U
کار صحرایی
rat
U
موش صحرایی
orienteering
U
مسابقهی دو صحرایی
field wire
U
سیم صحرایی
prison camp
U
زندان صحرایی
prison camps
U
زندان صحرایی
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
field exercise
U
تمرین صحرایی
field gun
U
توپ صحرایی
field ration
U
جیره صحرایی
field exercise
U
خدمات صحرایی
field glass
U
دوربین صحرایی
field army
U
ارتش صحرایی
field atrillery
U
توپخانه صحرایی
field kitchen
U
اشپزخانه صحرایی
field shop
U
کارگاه صحرایی
field maintenance
U
نگهداری صحرایی
field hospitals
U
بیمارستان صحرایی
field notes
U
یادداشتهای صحرایی
fiedl fortifications
U
استحکامات صحرایی
field laboratory
U
ازمایشگاه صحرایی
call boxes
U
تلفن صحرایی
fieldmice
U
موش صحرایی
fieldmouse
U
موش صحرایی
field archery
U
تیراندازی صحرایی
call box
U
تلفن صحرایی
cans
U
مستراح صحرایی
canning
U
مستراح صحرایی
can
U
مستراح صحرایی
caracal
U
گربه صحرایی
gerbil
U
موش صحرایی
field stockade
U
ذخایر صحرایی
gerbils
U
موش صحرایی
mentha piperita
U
نعناع صحرایی
latrine
U
توالت صحرایی
bindweed
U
نیلوفر صحرایی
scabiosa
U
مامیثای صحرایی
abutilon
U
خطمی صحرایی
ratton
U
موش صحرایی
voles
U
موش صحرایی
artillery
U
توپخانه صحرایی
vole
U
موش صحرایی
crab apples
U
سیب صحرایی
crab apple
U
سیب صحرایی
outsentry
U
پاسدار صحرایی
out guard
U
گشتی صحرایی
landrail
U
ابچلیک صحرایی
good king
U
اسفناج صحرایی
english mercury
U
اسفناج صحرایی
gerbille
U
موش صحرایی
drumhead court martial
U
محاکمه صحرایی
field glasses
U
عینک صحرایی
pavilions
U
چادر صحرایی
corn mayweed
U
بابونه صحرایی
corn parsley
U
جعفری صحرایی
oat
U
جو صحرایی یولاف
pavilion
U
چادر صحرایی
good henry
U
اسفناج صحرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
field arrow
U
تیرهای تیراندازی صحرایی
fields
U
زمینه رزمی صحرایی
field round
U
یک دور تیراندازی صحرایی
dodders
U
کتان صحرایی لرزیدن
field manual
U
ائین نامه صحرایی
fielded
U
زمینه رزمی صحرایی
field officer
U
افسر عملیات صحرایی
field
U
زمینه رزمی صحرایی
fieldpiece
U
تفنگ یا توپ صحرایی
hunter's round
U
نوعی مسابقه صحرایی
tare
U
ویسیای صحرایی ماشک
convertible table
U
میز صحرایی تا شونده
dodder
U
کتان صحرایی لرزیدن
hudson seal
U
خز موش صحرایی امریکا
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
coyotes
U
گرگ صحرایی امریکای شمالی
coyote
U
گرگ صحرایی امریکای شمالی
lemmings
U
موش صحرایی قطب شمال
field commands
U
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
lemming
U
موش صحرایی قطب شمال
field operating
U
فعال درصحرا رده صحرایی
field radio
U
رادیوی قابل حمل صحرایی
hock
U
گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
the galleys
U
کارهای سخت
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
diabolism
U
کارهای شیطانی
temporary works
U
کارهای موقت
interior affairs
U
کارهای درونی
daily round
U
کارهای روزانه
earth work
U
کارهای خاکی
incidental works
U
کارهای اتفاقی
wirework
U
کارهای سیمی
lunces
U
کارهای غریب
previous work
U
کارهای قبلی
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
auxiliary work
U
کارهای اضافی
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
cementation
U
کارهای سیمانی
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
meshwork
U
کارهای مشبک
emergency works
U
کارهای اضطراری
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
ess
U
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
peafowl
U
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
field events
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com