Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
U
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
U
محافل سیاسی دوایر سیاسی
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
isonomy
U
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
cementation
U
کارهای سیمانی
emergency works
U
کارهای اضطراری
temporary works
U
کارهای موقت
the galleys
U
کارهای سخت
auxiliary work
U
کارهای اضافی
earth work
U
کارهای خاکی
previous work
U
کارهای قبلی
meshwork
U
کارهای مشبک
wirework
U
کارهای سیمی
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
interior affairs
U
کارهای درونی
diabolism
U
کارهای شیطانی
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
lunces
U
کارهای غریب
daily round
U
کارهای روزانه
incidental works
U
کارهای اتفاقی
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
light housekeeping
U
کارهای سبک خانکی
Arrears of work . Back log of work .
U
کارهای عقب افتاده
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
mundane affairs
U
کارهای این جهان
foppery
U
جلفی کارهای جلف
diabolize
U
کارهای شیطانی کردن
inhouse work
U
کارهای داخلی تاسیسات
chores
U
کارهای عادی و روزمره
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
customs agent
U
واسطه کارهای گمرکی
welfare work
U
کارهای عام المنفعه
logjam
U
کارهای عقب افتاده
chore
U
کارهای عادی و روزمره
automatons
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
pile-up
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
earthworks
U
خاک کاری کارهای خاکی
I cant figure that girl out .
U
از کارهای او چیزی نمی فهمم
to pry into a person affairs
U
در کارهای کسی فضولی کردن
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
outgeneral
U
در کارهای جنگی پیش افتادن از
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
downswing
U
تنزل کارهای تجارتی وغیره
donkeywork
U
کارهای عادی وروزمره خرکاری
chickens come home to roost
<idiom>
U
چوب کارهای گذشته را خوردن
erection crane
U
جراثقال برای کارهای ساختمانی
peonage
U
استفاده از غلام برای کارهای بندگی
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
ship's serviceman
U
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
to pick on
U
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to finish off
U
کارهای دست باخر را انجام دادن
he has no enterprise
U
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
apery
U
میمون صفتی کارهای بوزینه وار
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
up to one's ears in work
<idiom>
U
کارهای زیاد برای انجام داشتن
tasks
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
utility
U
تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
data clerk
U
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
cycle time
U
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
self-
U
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
tine
U
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
supercargo
U
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
wright
U
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
yard man
U
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
diagram
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
e. of pleas
U
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
dissave
U
ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
Ergonomics
U
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
I am just a pen – pusher .
U
قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
coordinate
U
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
audits
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagrams
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
queue
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
office
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
parish clerk
U
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
queues
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
overseer of the poor
U
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
dramatics
U
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queueing
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
congregationalism
U
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
queued
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
offices
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
politicos
U
سیاسی
diplomatic
U
سیاسی
socio political
U
سیاسی
politico
U
سیاسی
political
U
سیاسی
payola
U
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
interludes
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
interlude
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
productive
U
مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
printed
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
job
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
prints
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
jobs
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streams
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
thaumaturge
U
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
stream
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
arithmetic , political
U
اقتصاد سیاسی
diplomatic channels
U
طرق سیاسی
escapism
U
انزوای سیاسی
Political opponents .
U
مخالفین سیاسی
envoy
U
فرستاده سیاسی
politic
U
زندانی سیاسی
current affairs
U
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
refugee
U
پناهنده سیاسی
terror
U
ادمکشی سیاسی
couriers
U
پیک سیاسی
courier
U
پیک سیاسی
envoys
U
فرستاده سیاسی
refugees
U
پناهنده سیاسی
politicking
U
فعالیت سیاسی
prisoners of state
U
زندانیان سیاسی
diplomatic passport
U
پاسپورت سیاسی
diplomatic passport
U
تذکره سیاسی
diplomatic privileges
U
امتیازات سیاسی
diplomatic relations
U
روابط سیاسی
diplomatic representation
U
نمایندگی سیاسی
envoyship
U
نمایندگان سیاسی
ecclesia
U
مجلس سیاسی
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
diplomatic mission
U
هیئت سیاسی
demarche
U
اقدام سیاسی
political debate
U
بحث سیاسی
political debate
U
منازعه سیاسی
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
anarchy
U
بی ترتیبی سیاسی
prisoners of state
U
محبوسین سیاسی
state criminals
U
مقصرین سیاسی
state criminals
U
مجرمین سیاسی
political matters
U
مسائل سیاسی
political economy
U
اتصاد سیاسی
political economy
U
اقتصاد سیاسی
politician
U
مرد سیاسی
public life
U
زندگی سیاسی
politicians
U
مرد سیاسی
terrorist
U
ادمکش سیاسی
sociopolitical
U
اجتماعی- سیاسی
political mission
U
هیئت سیاسی
state prisoners
U
زندانیان سیاسی
state prisoners
U
محبوسین سیاسی
politico social
U
سیاسی اجتماعی
politico social
U
سیاسی و اجتماعی
political rights
U
حقوق سیاسی
political psychology
U
روانشناسی سیاسی
political propaganda
U
تبلیغات سیاسی
political offences
U
جرائم سیاسی
political offence
U
جرم سیاسی
political mission
U
ماموریت سیاسی
terrorists
U
ادمکش سیاسی
diplomatic immunity
U
مصونیت سیاسی
asylums
U
حق پناهندگی سیاسی
terrors
U
ادمکشی سیاسی
political science
U
علوم سیاسی
talk politics
U
گفتگوی سیاسی
diplomatic corps
U
هیات سیاسی
politically
U
از لحاظ سیاسی
political isolation
U
انزوای سیاسی
politics
U
اصول سیاسی
asylum
U
حق پناهندگی سیاسی
political forces
U
نیروهای سیاسی
apl
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
vacation sittings
U
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
foregrounding
U
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground
U
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
pl/
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
Religious (political) fanaticism
U
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
politico military
U
عملیات سیاسی نظامی
titular charge daffaires
U
متصدی شغل سیاسی
politically involved
U
از لحاظ سیاسی پرتحرک
politick
U
جنبه سیاسی دادن به
politico military
U
امور سیاسی نظامی
roorback
U
اتهامات کذب سیاسی
non political offence
U
جرم غیر سیاسی
junto
U
دسته بندی سیاسی
isopolity
U
برابری در حقوق سیاسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com