English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
allele U ژنهای ناهمسان مجاور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buffer duo U دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
recessive genes U ژنهای نهفته
dissimilar U دگرگون ناهمسان
jigger U جفت قرقره ناهمسان
limitrophe U مجاور مرزی مجاور
adjacent rows U ردیف های مجاور [رج های مجاور]
abutting U مجاور
coterminous U مجاور
conterminous U مجاور
circumjucent U از هر سو مجاور
vicinity U مجاور
appressed U مجاور
contiguous U مجاور
adjoining U مجاور
neighbouring U مجاور
nigh U مجاور
near by U مجاور
neighbor U مجاور
vicinal U مجاور
adjacent U مجاور
vicinage U مجاور
next U مجاور
nearby U مجاور
proximal U مجاور
adjoins U مجاور بودن
abuting surface U سطح مجاور
abuttals U زمین مجاور
against U پیوسته مجاور
adjacent lines U خطهای مجاور
abuttal U زمین مجاور
adjacent video U ویدئو مجاور
gravesides U مجاور قبر
aduacent sound U صدای مجاور
vicinal dihalide U دی هالید مجاور
graveside U مجاور قبر
proximal stimulus U محرک مجاور
contiguous zone U منطقه مجاور
paranephric U مجاور کلیه
parahepatic U مجاور کبد
adjoined U مجاور بودن
adjoin U مجاور بودن
bordered U مجاور بودن
border U مجاور بودن
adjacent U مجاور همسایه
collateral U همسایه مجاور
neighbours U نزدیک مجاور
anal U مجاور مقعد
neighbour U نزدیک مجاور
bordering U مجاور بودن
neighbors U نزدیک مجاور
adjoining U نزدیک مجاور
colocate U در مجاور هم قرار دادن
monkey chatter U تداخل کانال مجاور
anchimeric assistance U کمک گروه مجاور
guiding U عضلات کمکی مجاور
surrounding U احاطه کننده مجاور
adjacent channel interfernce U تداخل کانال مجاور
adjacent point نقطه های مجاور
appressed U کاملا نزدیک و مجاور چیزی
adjacent U دو میدان متصل به دو گروه مجاور
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
nip U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nips U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
hydro U هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
I could have sworn that there was somebody in the next room . U می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
induces U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
contiguous U فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
dotting U فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
dot U فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
inducing U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
overlap tell U رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
triangulation U تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
compass compensation U تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
photo pattern generation U تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
joggle U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
abut U مماس بودن مجاور بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Herati pattern U طرح هراتی [در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com