Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Nothing more occurs to me .
U
چیز دیگری بنظرم نمی رسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meseems
U
بنظرم
it occurs to me that
U
بنظرم میرسد که
it seem to me
U
بنظرم میرسد
it crossed my mind
U
بنظرم رسید
he is a stranger to me
U
بنظرم میرسد
me seems
U
بنظرم میرسد
methinks
U
بنظرم چنین میرسد
he is a stranger to me
U
او اشنا بنظرم نمیرسد
meseems
U
چنین بنظرم میرسد
it seems to me he is lying
U
بنظرم میرسد دروغ میگوید
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
methought
U
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
another
U
دیگری
t' other
U
دیگری
third
U
به دیگری
thirds
U
به دیگری
tother
U
دیگری
at another time
U
در زمان دیگری
consecutively
U
یکی پس از دیگری
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
onother's money
U
پول دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
at second hand
U
از قول دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
others
U
متفاوت دیگری
other
U
متفاوت دیگری
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
predecease
U
قبل از دیگری مردن
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
one after a
U
یکی درپی دیگری
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
personified
U
رل دیگری بازی کردن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
detinue
U
ضبط مال دیگری
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
to shift a burden
U
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
are these a more apples
U
هیچ سیب دیگری هست
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
overlap
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
proxy
U
بنمایندگی دیگری رای دادن
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
rights of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
right of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
overlaps
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
transmissions
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
overlapped
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
transfusible
U
قابل تزریق در جسم دیگری
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
outdistance
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
transfusable
U
قابل تزریق در جسم دیگری
outdistances
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistancing
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
vests
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
vest
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
delaying
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
personator
U
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
relocation
U
انتقال به محل دیگری ازحافظه
multiplicand
U
عددی که در دیگری ضرب شود
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
match
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
matches
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
delay
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
transmutation
U
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
suffragan
U
تابع منطقه یاقسمت دیگری
sublease
U
به مستاجر دیگری اجاره دادن
common of piscary
U
حق ماهی گیری درابهای دیگری
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
delays
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
pur autre vie
U
برای مدت عمر دیگری
ghostwrite
U
بنام شخص دیگری نوشتن
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
unless you are otherwise engaged
U
اگر کار دیگری نداری
drag in
<idiom>
U
پا فشاری روی موضوع دیگری
new person
<idiom>
U
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
girlfriends
U
زنی که دوست زن دیگری است
to connect with a flight
U
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
throw down the gauntlet
<idiom>
U
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
transmission
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
globally
U
را با دیگری در متن عوض میکند
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
inheriting
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
inherits
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
put words in one's mouth
<idiom>
U
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
inherit
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
girlfriend
U
زنی که دوست زن دیگری است
objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
to be moved to another school
U
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
indirect objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
vicarious authority
U
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
object
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
global
U
را با دیگری در متن عوض میکند
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
direct objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
vicariousness
U
خود را به جای دیگری گذاشتن
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
rehousing
U
به جای دیگری اسکان دادن
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
messages
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
objected
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
to have a different view of
[ opinion about]
something
U
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
alternated
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
That's quite another matter.
U
این که کاملا موضوع دیگری است.
That's another story.
U
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
migration
U
انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
alternates
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
heteronomy
U
انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
compurgator
U
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
comparison
U
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparisons
U
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
multiplied
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplies
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiply
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplying
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
killjoys
U
کسی که عیش دیگری را منقص میکند
deforciant
U
کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
eep
U
گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
to exchange something
[for something]
U
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something
[for something]
U
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
lead in
U
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
ecesis
U
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
conditional
U
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
dutch uncle
U
کسی که به سختی دیگری راملامت کند
drift bolt
U
میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
bloodsucker
U
کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
convert
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
This is a different thing altogether.
U
این کاملا" چیز دیگری است
killjoy
U
کسی که عیش دیگری را منقص میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com