Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
compact
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it takes much room
U
فضای زیادی را اشغال میکند
to occupy much space
U
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
excess
U
مقدار زیادی از چیزی
excesses
U
مقدار زیادی از چیزی
put on one's thinking cap
<idiom>
U
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
pay through the nose
<idiom>
U
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
fragmentation
U
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
compresses
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compacting
U
کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
compacted
U
کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
compact
U
کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
compacts
U
کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
special vertict
U
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
fixes
U
تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
fix
U
تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
resist
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space
U
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
extra
U
زیادی
excrescential
U
زیادی
extras
U
زیادی
nimiety
U
زیادی
numerousness
U
زیادی
excessiveness
U
زیادی
hugeness
U
زیادی
excrescent
U
زیادی
heaviness
U
زیادی
wealth
U
زیادی
superfluity
U
زیادی
extra-
U
زیادی
superfluous
U
زیادی
extremeness
U
زیادی
greatly
U
به زیادی
abundance
U
زیادی
surplus
U
زیادی
excess
U
زیادی
surpluses
U
زیادی
undue
U
زیادی
excesses
U
زیادی
intenseness
U
زیادی
inordinacy
U
زیادی
infiniteness
U
زیادی
immoderacy
U
زیادی
immenseness
U
زیادی
to a large extent
U
تا حد زیادی
supervacaneous
U
زیادی
immensity
U
زیادی
profoundly
U
زیادی
greatness
U
زیادی
intensity
U
زیادی
profoundness
U
زیادی
enormousness
U
زیادی
muchness
U
زیادی
profuseness
U
زیادی
overly
U
زیادی
unduly
U
زیادی
frequentness
U
زیادی
redundance
U
زیادی
hyperacidity
U
زیادی اسید
increscent
U
زیادی توسعه
gaudery
U
پیرایههای زیادی
interleaf
U
برگ زیادی
for long
U
مدت زیادی
riffraff
U
زیادی توده
clogged
U
زیادی پرکردن
clog
U
زیادی پرکردن
overweight
U
وزن زیادی
exorbitance
U
زیادی افراط
extensiveness
U
کثرت زیادی
clogs
U
زیادی پرکردن
to a degree
U
تادرجه زیادی
largely
U
تا درجه زیادی
distichiasis
U
مژگان زیادی
outgrowth
U
گوشت زیادی
fuzz ball
U
گوشت زیادی
overblance
U
زیادتی زیادی
over production
U
محصول زیادی
inordinateness
U
زیادی بی اندازگی
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
make a killing
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
it was a
U
مبلغ زیادی بود
it will not take long
U
مدت زیادی نمیخواهد
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
No small number of ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
Quite a few people ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
make a bundle
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
kajillion
[slang]
U
تعداد بسیار زیادی
long a go
U
مدت زیادی پیش
quite a number of people
U
عده زیادی از مردم
odd come short
U
زیادی باقی مانده
growth
U
گوشت زیادی تومور
outgrwth
U
برامدگی گوشت زیادی
over estimation
U
زیادی درنظر گرفتن
extra
U
موضوعی که زیادی است
oversale
U
پیش فروش زیادی
extra-
U
موضوعی که زیادی است
growths
U
گوشت زیادی تومور
exairesis
U
برش اندام زیادی
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
زیادی حرف زدن
extras
U
موضوعی که زیادی است
so
U
خیلی باین زیادی
redun dantly
U
بطور زائدیا زیادی
go out of one's way
<idiom>
U
تلاش زیادی کردن
long ago
U
مدت زیادی پیش
I incurred a heavy loss.
U
ضرر زیادی کردم
You have given me too much.
U
زیاد ( زیادی ) به من دادی
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
many of them
U
عده زیادی از انها
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
splurge on something
<idiom>
U
پول زیادی خرج کردن
much sugar was left
U
قند زیادی باقی ماند
polypus
U
گوشت زیادی ساقه دار
quickly
U
بدون مصرف زمان زیادی
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
To cover (traverse)long distances.
U
مسافت زیادی راطی کردن
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
ring bone
U
استخوان زیادی در بخولق اسب
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
it makes a t. difference
U
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
hyperacid
U
حاوی مقدار زیادی اسید
Suffering many privations .
U
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
surpluses
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
lose one's shirt
<idiom>
U
پول زیادی را از دست دادن
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
surplus
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
We have two books extra.
U
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
surcharges
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
polyposis
U
دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
to pad a sentence
U
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
A big crowd surged into the streets.
U
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
to overdose a patient
U
داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
super numerary
U
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
surcharge
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
To stint . To be cheese - paring .
U
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
You are sure a dead ringer for muy brother.
U
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
new broom sweeps clean
<idiom>
U
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
digital research inc
U
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
hard wheat
U
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
I cant see much difference in them.
U
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
to raise big problems for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
normalization
U
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
zero
U
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeroes
U
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros
U
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
trouty
U
دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
slow moving
U
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
eurytherm
U
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
all-rounder
U
همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
mass meeting
U
انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
This dictionary has many examples of how idioms are used .
U
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
big fill
U
افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
HRG
U
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
profound gangrene
U
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
U
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
Tourists have stayed away in droves this summer.
U
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
This is plain highway robbery .
U
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
static economy
U
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com