English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tripod U چیزی که سه پایه داشته
tripods U چیزی که سه پایه داشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
That's the end of our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
So much for our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
CD quality U چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
stalking U پایه چیزی شبیه ساقه
stalk U پایه چیزی شبیه ساقه
site U محلی که پایه چیزی باشد
sited U محلی که پایه چیزی باشد
sites U محلی که پایه چیزی باشد
stalked U پایه چیزی شبیه ساقه
stalks U پایه چیزی شبیه ساقه
hypostasis U پایه یانگهبان عضو یا چیزی پشتیبان
shakedown [of something] [American English] U تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
delta clock U که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
save all U چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
axis U 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
base width U عرض پایه پهنای پایه
hatch beam U پایه دریچه پایه دهلیز
decimals U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece U پایه پایه استقرار
socle U پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
keep your peck up U دل داشته باشد
in prospect U انتظار داشته
in prospective U انتظار داشته
kept U نگاه داشته
worksheet U ی داشته باشد
hydroxide U داشته باشد
keep your peck up U جرات داشته باشید
if any U اگر داشته باشد
you bet U یقین داشته باش
he has passed the chair U ریاست داشته است
be a man U مردانگی داشته باشید
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
He has become too big for his boots. He is getting above himself . U هوا( یابو ) ورش داشته
frothily U بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
irrelatively U بی انکه وابستگی داشته باشد
ineffectively U بی انکه اثری داشته باشد
Be of good courage . U قوت قلب داشته باشید
pent up U دریک جا نگاه داشته شده
he had need remember U بایستی بخاطر داشته باشید
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
Be patient . U صبر داشته باش ( حوصله کن )
As much as you wish to have . U هر قدر که میل داشته با شید
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
ukase U فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
irrelevantly U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
it is in good keep U خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
It is immaterial how rich he may be . U مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
parallelled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel U اگر به توجه نیاز داشته باشند
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
eye cup U فرفی که چشم رادران نگاه داشته
roundelay U تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
carbuncles U لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncle U لعلی که تراش محدب داشته باشد
parallelling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallels U اگر به توجه نیاز داشته باشند
Moderation in all things. <proverb> U در همه چیز اعتدال داشته باش.
incomparably U بدون اینکه نظر داشته باشد
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
numbly U بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
walk (all) over <idiom> U انجام هرکاری که دوست داشته باشه
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
inefficaciously U ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
pointlessly U بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
actual job [job held] [occupation held] U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
reefer U خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
four by four U خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
gazebo U عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
reefers U خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
Whay keep a dog and bark yourself?. <proverb> U چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
You cannot have it both ways . <proverb> U نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
harpy U جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
harpies U جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
fieldsman U کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
four in hand U گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
titular charge daffaires U کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
large ship U کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
on occasion U لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
chimera U جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
Would you care for a cup of coffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
lagan U کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
chimaera U جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
i insist on your being present U جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
love thy neighbour as thyself U همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
What effect do you think the changes will have on you? U فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
pay d. U خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
boroughs U شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
borough U شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
chimeras U جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
convalescent center U یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
alternates U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
lugger U زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
alternate U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
toneme U لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
double coincidence of wants U نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
I don't think there's any question about it. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
nominative subject U اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
over crowding U تعداد ساکنین از میزانی که قانون مسکن مقرر داشته است
laid paper U کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
over voltage protection U وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
cons U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
conning U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
con U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
nunc pro tunc U حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powers U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
powered U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
rate U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
controlling company U موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
powering U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
rates U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
fix U فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
identities U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
universal time U زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
fixes U فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
identity U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
id U کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
auto U امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
doubled up U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
addressing U بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
cartel U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartels U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
doubled U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
autos U امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com