English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pyrophorus U چیزی که در مجاورت هواخودبخود اتش گیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
propinquity U مجاورت
adjacence or cency U مجاورت
proximity U مجاورت
neighborhood U مجاورت
vicinity U مجاورت
vichywater U مجاورت
collateral U در مجاورت هم
juxtaposition U مجاورت
contiguity U مجاورت
abutment U مجاورت
law of contiguity U قانون مجاورت
adjacency U نزدیکی مجاورت
adjacence U نزدیکی مجاورت
neighbourhoods U همسایگی مجاورت
joined U در مجاورت بودن
vicinage U مجاورت همسایگی
greenside U در مجاورت زمین
join U در مجاورت بودن
joins U در مجاورت بودن
neighborhoods U همسایگی مجاورت
neighbourhood U همسایگی مجاورت
neiggourhood U جوار مجاورت
association by contiguity U تداعی از راه مجاورت
pyrophorous U اتش گیرنده مجاورت هوا
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
atmospheric corrosion U فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
tip fading U [رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
catalysis U اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
catalyst U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
catalysts U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
side tone U انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
pneumatolysis U تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
bit mapped screen U RA قرار گیرد
it gives me the hump U جرم می گیرد
breadboard U می صورت گیرد
what p do you receive? U چند درصد می گیرد
bow arm U بازویی که کمان را می گیرد
The fortune teller tells fortunes . U فالگیر فال می گیرد
laughter is infectious U خنده همه را می گیرد
Our affairs are shaping well. U کارها داردسروصورت می گیرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
what p do you receive? U صدی چندمی گیرد
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
managers U و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
privat docent or zent U اموزگارمجازدردانشگاه که که مواجب ازدانشجویان می گیرد
footprints U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
magnums U بطری که دو باده در ان جای گیرد
manager U و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
He does not bite. U او [مرد] گاز نمی گیرد.
she is too p about her dress U زیاد درلباس دقت می گیرد
magnum U بطری که دو باده در ان جای گیرد
footprint U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
Unless the dog is trodden on the tail , it will no. <proverb> U تا پا روى دم سگ نگذارى گاز نمى گیرد .
wind gauge U دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
Our organization is just standing on its own feet. U تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
deforciant U کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
palmful U انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
heuristic U آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
classes U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
The poor fellow ( guy ) is restless. U بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
class U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classing U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classed U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
foundation pile U میله هایی که در فونداسیون قرار می گیرد
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
birthright U حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
nuclear equipoise U گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
tenor U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
trainbearer U کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
transmitter U وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
desktop U سیستم کامپیوتر کوچک که روی میز جا می گیرد
cartridges U درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
cartridge U درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
transmitters U وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
He is giving her French lessons in exchange for English lessons U به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
He is a corrupt official . U مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
tenors U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
What is worth doing is worth doing well . <proverb> U کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
priority U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priorities U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
Barking dogs seldom bite. <proverb> U سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
dutiable goods U کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
dioptometer U اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
cpi U تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد
cycle U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
object ball U گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
cycled U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycles U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
hydrolyte U جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
fly wheel U چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
jibstay U قسمت فوقانی تیر که بادبان یک گوشه روی ان قرار می گیرد
He always works best under pressure . U اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
gradine U [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
sprocket U چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
nonoverlap processing U نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
shooting line U خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد
Gothic Revival U [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
sprocket wheel U چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
defensive computing U روش برنامه سازی که همه نوع خطای ممکن را در نظر می گیرد
Crinkle U دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
breasted drill U مته دستی که ته ان به شکل بیضی است و در سینه شخص قرار می گیرد
telesoftware U نرم افزاری که سرویس را از داده تصویری یا متن راه دور می گیرد
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
letter de chancellerie U نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
crankum U دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crinkum U دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
teleinformatic services U هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد
crankle U دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
righted U ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
tandem U دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
condensation cloud U ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
tandems U دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
speech U وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
right U ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
speeches U وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
righting U ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
graphs U وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد
graph U وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
needles U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
austempering U تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
needle U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
penny a liner U کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
game U وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
needling U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
push down list U لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
right U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
cane pattern U طرح بندی که بصورت تکرار نقوش با نواری نازک به شکل بند کل متن را فرا می گیرد
universal U قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است
intercharacter spacing U خصوصیت کلمه پرداز که حاوی فضاهای متغیر بین کلمات است تا خط در وسط قرار گیرد
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
push up stack U سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
destructive addition U عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد
pingpong U جایگرینی دو یا چند دستگاه ذخیره بنحوی که که پردازش بتواند روی یک مجموعه فایل انتهایی صورت گیرد
fullest U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
thermate U نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com