English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crumpled rose leaf U چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
to gild the pill U چیزناگواری راکه انسان ناچاراست تحمل نمایدبصورت خوشی دراوردن
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
gargoyles U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyle U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
fools paradise U خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
solipsism U فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
monitor U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitored U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
sweepy U چیزی که جارو میکند
synthesizer U وسیلهای که چیزی تولید میکند
spitfire U چیزی که اتش پرتاب میکند
synthesisers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
whitener U شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
eraser U وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
stayer U کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
pirate U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirated U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
erasers U وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
pirates U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirating U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
descriptions U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
description U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
demagnetizer U وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
changer U وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
wizard U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
wizards U امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
checked U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checks U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
drill press U متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
cycles U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
cycle U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
pneumaticity U خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
trap U وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
lark U خوشی
jollity U خوشی
jocundness U خوشی
hilarity U خوشی
jovially U با خوشی
joy U خوشی
frolicsomeness U خوشی
joys U خوشی
gayety U خوشی
gladsomeness U خوشی
rollick U خوشی
mirthless U بی خوشی
gusts U خوشی
galas U خوشی
jollification U خوشی
joviality U خوشی
delights U خوشی
felicity U خوشی
felicities U خوشی
pleasance U خوشی
splurging U خوشی
splurges U خوشی
randan U خوشی
splurged U خوشی
frolics U خوشی
frolicking U خوشی
frolicked U خوشی
pleasure U خوشی
pleasures U خوشی
bliss U خوشی
joyance U خوشی
joyfulness U خوشی
cheerfulness U خوشی
joyousness U خوشی
splurge U خوشی
larks U خوشی
meat and drink U خوشی
delight U خوشی
delighting U خوشی
merriness U خوشی
mirthfully U با خوشی
frolic U خوشی
ploy U خوشی
spree U خوشی
cheer U خوشی
cheered U خوشی
merry-making U خوشی
merry making U خوشی
mirth U خوشی
brannigan U خوشی
euphoria U خوشی
enjoyment U خوشی
happiness U خوشی
delectation U خوشی
gust U خوشی
cheers U خوشی
curvet U خوشی
sprees U خوشی
glee U خوشی
ploys U خوشی
gala U خوشی
well-being U خوشی
joyfully <adv.> U با خوشی
happily <adv.> U با خوشی
fortunately <adv.> U با خوشی
joyously U با خوشی
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
married happiness U خوشی زناشویی
blithely U بطور خوشی
jobilate U خوشی کردن
jollify U خوشی دادن به
material to happiness U لازمه خوشی
paradise U سعادت خوشی
rejoice U خوشی کردن
rejoiced U خوشی کردن
to make merry U خوشی کردن
to beentranced withjoy U از خوشی غش کردن
the picture of joy U خوشی مجسم
the picture of joy U مظهر خوشی
the p of hoppiness U منتهادرجه خوشی
blessedness U مبارکی خوشی
rollick U خوشی کردن
winsome U با مسرت و خوشی
rejoicingly U خوشی کنان
benders U خوشی ونشاط
rejoices U خوشی کردن
whoopee U زمان خوشی
bender U خوشی ونشاط
exultantly U خوشی کنان
felicific U خوشی اور
disports U خوشی کردن
gladsome U خوشی اور
disporting U خوشی کردن
exultingly U خوشی کنان
disported U خوشی کردن
disport U خوشی کردن
f.mirth U خوشی عید
goluptious U خوشی اور
goloptious U خوشی اور
hedonics U اصول خوشی ولذت
humored U خوشمزگی خوشی دادن
humoring U خوشمزگی خوشی دادن
humors U خوشمزگی خوشی دادن
a land of milk and honey <idiom> U جای سعادت و خوشی
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
to break forth in to joy U از خوشی فریاد کردن
to burst with joy U از خوشی در پوست خودنگنجیدن
to shout for joy U از خوشی فریاد زدن
while away the time <idiom> U زمان خوشی را گذراندن
wellbeing U سلامتی و خوشی خوشبختی
humour U خوشمزگی خوشی دادن
jet set U دایم در سفر و خوشی
humoured U خوشمزگی خوشی دادن
I am sore at her. Iam bitter about her. U ازاودل خوشی ندارم
jamboree U مجمع پیشاهنگان خوشی
paint the town red <idiom> U اوقات خوشی داشتن
jamborees U مجمع پیشاهنگان خوشی
i wish you happiness U خوشی شما راخواستارم
humours U خوشمزگی خوشی دادن
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
humouring U خوشمزگی خوشی دادن
delightful U لذت بخش خوشی اور
give oneself up to <idiom> U اجازه خوشی را به کسی دادن
humor U خوشی دادن راضی نگاهداشتن
to play possum U خودرا بنا خوشی زدن
overjoyed U از فرط خوشی از خود بیخودشد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
To feign I'llness. U خود رابنا خوشی زدن
he is transported with joy U ازفرط خوشی بی خودشده است
high time U هنگام خوشی وعیش ونوش
luse U طاعون نا خوشی واگیره دار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com