English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
replace U چیزی را تعویض کردن
replaced U چیزی را تعویض کردن
replaces U چیزی را تعویض کردن
replacing U چیزی را تعویض کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
post knotting U پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
shift U تعویض کردن
to shift U تعویض کردن
shifts U تعویض کردن
alteration U تعویض کردن
shifted U تعویض کردن
supplant U تعویض کردن
supplants U تعویض کردن
supplanted U تعویض کردن
supplanting U تعویض کردن
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
substitute U تعویض جانشین کردن
substitute U تعویض کردن جابجاکردن
switch over U تعویض کردن برق
put U تعویض کردن انداختن
exchanged U مبادله کردن تعویض
puts U تعویض کردن انداختن
exchange U مبادله کردن تعویض
substituted U تعویض جانشین کردن
substituting U تعویض کردن جابجاکردن
exchanging U مبادله کردن تعویض
exchanges U مبادله کردن تعویض
substituting U تعویض جانشین کردن
putting U تعویض کردن انداختن
substituted U تعویض کردن جابجاکردن
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
recondition U قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditions U قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditioned U قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
exchanging U رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanged U رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanges U رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchange U رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
reconditioned U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
formats U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
format U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
clearing U تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearings U تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
resignations U تعویض
shifts U تعویض
switches U تعویض جا
refill U تعویض
replaces U تعویض
refilled U تعویض
interchanging U تعویض
refills U تعویض
substitution U تعویض
replaced U تعویض
shifted U تعویض
refilling U تعویض
switch U تعویض
switches U تعویض
switched U تعویض
shift U تعویض
switched U تعویض جا
resignation U تعویض
interchange U تعویض
interchanged U تعویض
switch U تعویض جا
rotation U تعویض
quid pro quo U تعویض
replacing U تعویض
interchanges U تعویض
substituent U تعویض
swapping U تعویض
switchover U تعویض
quid pro quos U تعویض
replacement U تعویض
stage set U تعویض سن
replace U تعویض
line feed U تعویض خط
replacements U تعویض
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
substitute U تعویض بازیگر
automatic carriage U تعویض خودکار
line feed U تعویض سطر
change court U تعویض زمین
replacements U تعویض قطعه
relieves U تعویض نگهبانی
subs U تعویض بازیگر
replacements U تعویض یکانها
sub U تعویض بازیگر
changed U تعویض مبادله
replacement U تعویض قطعه
exchange point U نقطه تعویض
change U تعویض مبادله
replaceable U قابل تعویض
fungible U قابل تعویض
shifted U نوبت تعویض
interchange circuit U مدار تعویض
turn over U برگردان تعویض
interchangeability U قابلیت تعویض
substitutionary U تعویض جانشینی
rotation U تعویض محل
changer U تعویض کننده
lead through U تعویض سرپرست
rotation U تعویض یکانها
modification U تعویض مدل
replacement cost U هزینه تعویض
substitutable U قابل تعویض
replacement U تعویض یکانها
relief in place U تعویض در محل
relieve U تعویض نگهبانی
shift U نوبت تعویض
adjournment U برخاست تعویض
commutating switch U کلید تعویض
adjournments U برخاست تعویض
substitution U تعویض جانشینی
changing U تعویض مبادله
refillable U قابل تعویض
request substitution U تقاضای تعویض
interchangeable U قابل تعویض
relieving U تعویض نگهبانی
illumination change U تعویض روشنایی
shifts U نوبت تعویض
shifter U تعویض کننده
replacer U تعویض کننده
line replacement U تعویض خط جبهه
substituting U تعویض بازیگر
fungibility U قابلیت تعویض
alternation U تعویض قطب
substituted U تعویض بازیگر
oil change U تعویض روغن
direct exchange U تعویض باداغی
frequency changing U تعویض فرکانس
restaging U تعویض محل
symmetrical exchange U تعویض قرینه
changes U تعویض مبادله
maintenance U تعویض قط عات و...
alternate U تعویض متناوب
alternated U تعویض متناوب
alternates U تعویض متناوب
foreign exchange U تعویض خارجی
pole changing U تعویض قطب
linear amplifier U تعویض کننده خطی
line feed character U دخشه تعویض پذیر
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
irreplaceable U غیر قابل تعویض
changing the goal keeper U تعویض دروازه بان
board exchange warranty U ضمانت تعویض برد
beater ejector دکمه تعویض سر همزن
pole changer U تعویض کننده قطب
new line character U دخشه تعویض سطر
shift colors U تعویض پرچم ناو
noninterchanging states U حالتهای تعویض نشدنی
anastrophe U تعویض کلمات یک عبارت
courier transfer station U ایستگاه تعویض پیک
gear change box U جعبه تعویض دنده
shiftable U قابل تعویض یا انتقال
pole changing switch U کلید تعویض قطب
shift colors U پرچم را تعویض کنید
broadband exchange U تعویض پهن باند
change of service U تعویض سرویس والیبال
renewable fuse U فیوز تعویض پذیر
substituent U قابل تعویض توکیلی
relief in place U تعویض یکانها در محل
substitutive U وابسته به تعویض یا جابجاسازی
exchangeable disk U دیسک قابل تعویض
aircraft handover U تعویض کنترل هواپیما
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
prejudged U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com