Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To take delivery of something.
U
چیزی را تحویل گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to take over
U
تحویل گرفتن
take delivery of
U
تحویل گرفتن
take over
U
تحویل گرفتن
receipt
U
بزهکاران را تحویل گرفتن
receipts
U
بزهکاران را تحویل گرفتن
to get something to somebody
U
تحویل دادن چیزی به کسی
to drop something off
[at someone's]
U
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
oversale
U
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
take over from
U
کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن
cumulative delivery diagram
U
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
U
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
to get
[hold of]
something
U
گرفتن چیزی
to obtain something
U
گرفتن چیزی
dehydrate
U
اب چیزی را گرفتن
dehumidify
U
نم چیزی را گرفتن
to bring something
U
گرفتن چیزی
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
decarbonize
U
زغال چیزی را گرفتن
degas
U
گاز چیزی را گرفتن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grip
U
محکم گرفتن چیزی
gripped
U
محکم گرفتن چیزی
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grips
U
محکم گرفتن چیزی
To treat something as a joke
U
چیزی را بشوخی گرفتن
rigid adherence to a thing
U
محکم گرفتن چیزی
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را گرفتن
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را گرفتن
[از کسی]
to let something slip
U
چیزی را نادیده گرفتن
gripping
U
محکم گرفتن چیزی
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
decarbonate
U
زغال چیزی را گرفتن
to take something into account
U
در نظر گرفتن چیزی
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
impact shipment
U
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
to contract something from somebody
U
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
To put something to the vote.
U
درباره چیزی رأی گرفتن
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To make light of something.
U
چیزی راسر سری گرفتن
To find fault with something ( someone ) .
U
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
to wring something from somebody
[out of somebody]
U
از کسی چیزی به زور گرفتن
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
U
گرفتن چیزی که باقی مانده
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
to borrow something
[from somebody]
U
چیزی را قرض گرفتن
[از کسی]
monopolization
U
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
retrace
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
stem the tide
<idiom>
U
جلو موج چیزی را گرفتن
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
retracing
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraced
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
caulk
U
شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
calibrating
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
calibrates
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrate
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
supersedes
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
supersede
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
superseding
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
to regard something as a matter of course
U
چیزی
[داستانی]
را امری آشکار در نظر گرفتن
superseded
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to work oneself up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
dehydrogenate
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenize
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
procurement rate
U
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
landing, storage, delivery
U
تحویل
prehension
U
تحویل
utilization
U
تحویل
bailment
U
تحویل
freeing
U
تحویل
free
U
تحویل
livery
U
تحویل
processes
U
تحویل
process
U
تحویل
solstice
U
تحویل
devolvement
U
تحویل
transter
U
تحویل
freed
U
تحویل
frees
U
تحویل
liveries
U
تحویل
delivery
U
تحویل
deliveries
U
تحویل
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
delivery table
U
میز تحویل
delivery side
U
سمت تحویل
renders
U
تحویل دادن
deliverable
U
قابل تحویل
ex factory
U
تحویل در کارخانه
ex mill
U
تحویل در کارخانه
irreducibility
U
تحویل ناپذیری
delivering
U
تحویل دادن
delivery speed
U
سرعت تحویل
delivering
U
تحویل تسلیم
consigned
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
recorded delivery
U
تحویل سفارشی
rendered
U
تحویل دادن
prompt delivery
U
تحویل فوری
render
U
تحویل دادن
renditions
U
پرداخت تحویل
committed
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
forwarded
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
fob
U
تحویل کشتی
pick up and delivery
U
بارگیری و تحویل
transferee
U
تحویل گیرنده
period of delivery
U
دوره تحویل
polytropic
U
تحویل برزخ
delivered
U
تحویل شده
LSD
U
نگهداری تحویل
rendition
U
پرداخت تحویل
delivers
U
تحویل دادن
deliver
U
تحویل دادن
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
delivery terms
U
شرایط تحویل
delivery to the home
U
تحویل در خانه
delivery terms
U
نحوه تحویل
delivery valve
U
سوپاپ تحویل
delivered
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
demand satisfaction
U
تحویل درخواستها
delivered at frontier
U
تحویل در مرز
bailee
U
تحویل گیرنده
transfers
U
واگذاری تحویل
transferring
U
واگذاری تحویل
transfer
U
واگذاری تحویل
cargo delivery
U
تحویل بار
to deliver over
U
تحویل دادن
forward delivery
U
تحویل دراینده
forward delivery
U
تحویل به وعده
supplied
U
تحویل دادن
supplied
U
تحویل ذخیره
supply
U
تحویل دادن
supply
U
تحویل ذخیره
surrenders
U
تحویل دادن
free docks
U
تحویل در بارانداز
terminal price
U
قیمت تحویل
deliverer
U
تحویل دهنده
smooth delivery
U
تحویل بی اشکال
bailment
U
تحویل جنس
delivery date
U
تاریخ تحویل
delivery free
U
تحویل رایگان
free on quay
U
تحویل دراسکله
hand over
U
تحویل دادن
theft, pilferage, non delivery
U
عدم تحویل
supplying
U
تحویل دادن
cash dispenser
U
تحویل دارخودکار
delivery notice
U
اعلامیه تحویل
transference
U
تحویل حواله
deliverable state
U
در حالت تحویل
exq
U
تحویل در بارانداز
catcher's side
U
سوی تحویل
cash dispensers
U
تحویل دارخودکار
shortchange
U
کم تحویل دادن
exs
U
تحویل از کشتی
delivery order
U
حواله تحویل
takeovers
U
تحویل گیری
surrender
U
تحویل دادن
to hand over
U
تحویل دادن
delivery note
U
حواله تحویل
surrendered
U
تحویل دادن
takeover
U
تحویل گیری
supplying
U
تحویل ذخیره
deliveries
U
قبض و اقباض تحویل
deliveries
U
تحویل کالا دادن
ex warehouse
U
تحویل در کنار انبار
delivery car
U
واگن تحویل دهنده
ex warehouse
U
تحویل در انبار فروشنده
goods intake
U
کالاهای درحال تحویل
delivery
U
تحویل کالا دادن
goods inwards
U
کالاهای درحال تحویل
goods receiving
U
کالاهای درحال تحویل
named place of delivery at frontier
U
تحویل در مرز مشخص
give in charge
U
تحویل پلیس دادن
fot
U
تحویل روی کامیون
franco alongside ship
U
تحویل کنار کشتی
delivery order
U
دستور تحویل کالا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com