Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
interchanging
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanges
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchange
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
changer
U
وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
to edge one's way
[towards something]
U
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
dislocate
U
جابجا کردن
heave
U
جابجا کردن
displacing
U
جابجا کردن
displaces
U
جابجا کردن
transpose
U
جابجا کردن
displaced
U
جابجا کردن
transposes
U
جابجا کردن
relocated
U
جابجا کردن
dislocating
U
جابجا کردن
relocating
U
جابجا کردن
relocates
U
جابجا کردن
relocate
U
جابجا کردن
heaved
U
جابجا کردن
removal
U
جابجا کردن
displacement
U
جابجا کردن
dislocates
U
جابجا کردن
suppressing
U
جابجا کردن
suppresses
U
جابجا کردن
transposing
U
جابجا کردن
unhorse
U
جابجا کردن
translocate
U
جابجا کردن
displace
U
جابجا کردن
suppress
U
جابجا کردن
soil transport
U
جابجا کردن خاک
shift
U
انتقال جابجا کردن
shifts
U
انتقال جابجا کردن
shifted
U
انتقال جابجا کردن
winkles
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
movement
U
گردش جابجا کردن تحرک
restaging
U
جابجا کردن سوارکردن نفرات
winkle
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
remove
U
جابجا کردن به محل دیگر
removes
U
جابجا کردن به محل دیگر
removing
U
جابجا کردن به محل دیگر
luxate
U
از جای خود بیرون کردن جابجا کردن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
handles
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
to take in a reef
U
احتیاط کردن
to keep guard
U
بودن احتیاط کردن
precautions
U
حزم احتیاط کردن
to be on guard
U
بودن احتیاط کردن
Ton play safe . To tread cautiously.
U
با احتیاط عمل کردن
precaution
U
حزم احتیاط کردن
removing
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
stalking
U
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalk
U
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to play it safe
U
با احتیاط عمل کردن
[اصطلاح روزمره]
stalks
U
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalked
U
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
shunting station
U
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
anagrammatize
U
جابجا کردن قلب کردن
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
blit
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
turnover
U
جابجا شدن
floating
U
جابجا شده
supplant
U
جابجا شدن
dislocate
U
جابجا شدن
supplanted
U
جابجا شدن
disposition
U
جابجا شدن
displaceable
U
جابجا شونده
displacement
U
جابجا شدن
lomomote
U
جابجا شدن
migratory
U
جابجا شونده
out of place
U
جابجا شده
supplants
U
جابجا شدن
supplanting
U
جابجا شدن
revulsive
U
جابجا شونده
migrate
U
جابجا شدن
transposable
U
جابجا شدنی
dislocating
U
جابجا شدن
translocation
U
جابجا شدگی
migrating
U
جابجا شدن
metastatic
U
جابجا شونده
metastatic
U
جابجا شده
dislocates
U
جابجا شدن
migrates
U
جابجا شدن
relocation
U
جابجا سازی
autochthonous
U
جابجا نشده
He was kI'lled on the spot.
U
جابجا کشته شد
migrated
U
جابجا شدن
antihandling fuze
U
ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
serpiginous
U
دونده جابجا شونده
transposable
U
قابل جابجا شدن
erratic block
U
بلوک جابجا شونده
moving power
U
نیروی جابجا کننده
metastasis
U
جابجا شدن ناخوشی
malposition
U
جابجا شدگی جنین
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
revulsion
U
جابجا شدن درد ردع
displacing
U
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacement
U
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
displace
U
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaced
U
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces
U
جابجا شدن تغییر موضع دادن
reserving
U
احتیاط
ciecumspect
U
با احتیاط
retenv
U
احتیاط
nicety
U
احتیاط
circumspective
U
با احتیاط
for fealty of
U
با احتیاط
forgetter
U
بی احتیاط
careful
U
با احتیاط
well-advised
U
با احتیاط
incosiderate
U
بی احتیاط
cautions
U
احتیاط
discretion
U
احتیاط
reservation
U
احتیاط
canniness
U
احتیاط
reserve
U
احتیاط
reserves
U
احتیاط
guardless
U
بی احتیاط
reservations
U
احتیاط
precautious
U
با احتیاط
niceties
U
احتیاط
cautel
U
احتیاط
incircumspect
U
بی احتیاط
rashes
U
بی احتیاط
imprudent
U
بی احتیاط
incautious
U
بی احتیاط
indiscreet
U
بی احتیاط
prudence
U
احتیاط
circumspection
U
احتیاط
prudent
[discreet]
<adj.>
U
با احتیاط
precaution
U
احتیاط
discreet
<adj.>
U
با احتیاط
yoghourts
U
احتیاط
yoghurt
U
احتیاط
yoghurts
U
احتیاط
yogurts
U
احتیاط
precautions
U
احتیاط
rash
U
بی احتیاط
discretional
<adj.>
U
با احتیاط
discrete
<adj.>
U
با احتیاط
injudicious
U
بی احتیاط
vigilance
U
احتیاط
closeness
U
احتیاط
cautioning
U
احتیاط
improvident
U
بی احتیاط
cautioned
U
احتیاط
prudish
U
با احتیاط
caution
U
احتیاط
force displaced in parallel
U
[بردار]
نیروی بطور موازی جابجا شده
mobile reserve
U
احتیاط متحرک
reserving
U
احتیاط یدکی
for the sake of precaution
U
برای احتیاط
floating reserve
U
احتیاط سیال
fabian
U
احتیاط کار
reserve
U
احتیاط یدکی
cautiousness
U
احتیاط کاری
reserves
U
احتیاط یدکی
wariness
U
احتیاط کار
cannily
U
از روی احتیاط
ca'canny
U
با احتیاط جلورفتن
with reserve
U
بقید احتیاط
cautelous
U
احتیاط کار
warily
U
احتیاط کار
indiscreet
U
بی تمیز بی احتیاط
circumspectly
U
ازروی احتیاط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com