English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quickie U چیزیکه بسرعت انجام شود
quickies U چیزیکه بسرعت انجام شود
quicky U چیزیکه بسرعت انجام شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dash U بسرعت انجام دادن
dashed U بسرعت انجام دادن
dashes U بسرعت انجام دادن
popped U بسرعت عملی انجام دادن
pop U بسرعت عملی انجام دادن
pops U بسرعت عملی انجام دادن
jotting U چیزیکه با عجله نوشته شده
remover U چیزیکه رنگ راحل میکند
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
removers U چیزیکه رنگ راحل میکند
ear tab U گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
irreducibility U حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
ear cap U گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
pull-back U چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-backs U چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull back U چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
filters U چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter U چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
reward is an iduce to toil U چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
deodand U چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
hardest U بسرعت
harder U بسرعت
snacks U بسرعت
fleetly U بسرعت
likea U بسرعت
rapidily U بسرعت
hard U بسرعت
rapidly U بسرعت
full tilt U بسرعت
snack U بسرعت
quickly U بسرعت
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
skyrocket U بسرعت بالابردن
flees U بسرعت رفتن
sweep U بسرعت گذشتن از
snipped U بسرعت قاپیدن
snip U بسرعت قاپیدن
fleeing U بسرعت رفتن
mushroom U بسرعت رویاندن
mushrooming U بسرعت رویاندن
mushroomed U بسرعت رویاندن
mushrooms U بسرعت رویاندن
at a great rat U بسرعت زیاد
skyrockets U بسرعت بالابردن
skyrocketing U بسرعت بالابردن
skyrocketed U بسرعت بالابردن
flee U بسرعت رفتن
snipping U بسرعت قاپیدن
fleets U بسرعت گذشتن
scuttle U بسرعت دویدن
scuttled U بسرعت دویدن
scuttles U بسرعت دویدن
scuttling U بسرعت دویدن
dash U بسرعت رفتن
dashes U بسرعت رفتن
dashed U بسرعت رفتن
whish U بسرعت گذشته
fleet U بسرعت گذشتن
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
mushrooms U بسرعت ایجاد کردن
full drive U بسرعت هرچه تمامتر
streak U بسرعت حرکت کردن
hand over fist U بسرعت وبمقدار زیاد
streaks U بسرعت حرکت کردن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
scram U بسرعت دور شدن
streaking U بسرعت حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
mushrooming U بسرعت ایجاد کردن
mushroomed U بسرعت ایجاد کردن
courses U بسرعت حرکت دادن
coursed U بسرعت حرکت دادن
course U بسرعت حرکت دادن
snowballing U بسرعت زیاد شدن
darting U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
post haste U بسرعت شتاب فراوان
sonic U وابسته بسرعت صوت
mushroom U بسرعت ایجاد کردن
quick freeze U بسرعت سرد کردن
jink U بسرعت چرخ زدن
swoop U بسرعت پایین امدن
scurried U بسرعت حرکت دادن
scurrying U بسرعت حرکت دادن
swoops U بسرعت پایین امدن
vamoose U بسرعت عازم شدن
swooping U بسرعت پایین امدن
scurries U بسرعت حرکت دادن
scurry U بسرعت حرکت دادن
swooped U بسرعت پایین امدن
light out U بسرعت ترک کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
snowball U بسرعت زیاد شدن
scrams U بسرعت دور شدن
snowballs U بسرعت زیاد شدن
snowballed U بسرعت زیاد شدن
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
precipitate U شتاباندن بسرعت عمل کردن
raced U مسابقه دادن بسرعت رفتن
races U مسابقه دادن بسرعت رفتن
race U مسابقه دادن بسرعت رفتن
precipitating U شتاباندن بسرعت عمل کردن
booming U بسرعت درقیمت ترقی کردن
boomed U بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom U بسرعت درقیمت ترقی کردن
precipitated U شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitates U شتاباندن بسرعت عمل کردن
skirl U بسرعت باد فرار کردن
booms U بسرعت درقیمت ترقی کردن
zooms U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoomed U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoom U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
piss off <idiom> U بسرعت دور شدن [اصطلاح روزمره]
slipcover U پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
scoots U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
soups U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
scoot U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
flying U بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
triple tongue U نتهای سه تایی را بسرعت باساز نایی زدن
soup U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
run-throughs U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run up U بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
run through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-through U بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
ke lighning U به تندی برق بسرعت برق
with lightning speed U مانند برق به تندی برق بسرعت برق
at railway speed U با تندی راه اهن بسرعت راه اهن
transaction U انجام
performance U انجام
accomplishment U انجام
fulfillment U انجام
performances U انجام
execution U انجام
end all U انجام
effectuation U انجام
fulfilment U انجام
completion U انجام
consummation U انجام
sequel U انجام
commissioning U انجام
achievement U انجام
sequels U انجام
achievements U انجام
commissions U انجام
commission U انجام
at last U سر انجام
implementation U انجام
terminuse ad quem U انجام
implement U انجام
implements U انجام
implementing U انجام
enforcement U انجام
compietion U انجام
implemented U انجام
implementation U انجام
fulfills U انجام دادن
fulfils U انجام دادن
fulfill [American] U به انجام رساندن
accomplish U انجام دادن
bring inbeing U انجام دادن
fulfilling U انجام دادن
fulfilled U انجام دادن
fulfil U انجام دادن
unfulfilled U انجام نشده
implements U انجام دادن
performs U انجام دادن
make a reality U به انجام رساندن
execute U به انجام رساندن
done U انجام شده
carry out U به انجام رساندن
implemented U انجام دادن
bring into being U انجام دادن
put into effect U انجام دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com