English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pole any thing up or down U چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
degrades U پایین دادن
degrade U پایین دادن
depression U پایین دادن
depressions U پایین دادن
to put down U پایین قرار دادن
lowering U پایین دادن لوله
lowered U پایین دادن لوله
lowers U پایین دادن لوله
lower U پایین دادن لوله
to push down U سوی پایین زور دادن
lower U : پایین اوردن تخفیف دادن
lowered U : پایین اوردن تخفیف دادن
pull down U پایین اوردن تخفیف دادن
lowering U : پایین اوردن تخفیف دادن
lowers U : پایین اوردن تخفیف دادن
give way U ضعف نشان دادن پایین امدن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
cold work U عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
to rub a thing in U چیزیرا خورد
to follow up the scent U رد چیزیرا گرفتن
obtruncate U سر چیزیرا زدن
to look for anything U چیزیرا جستجوکردن
tap U سوراخ چیزیرا بنداوردن
tapping U سوراخ چیزیرا بنداوردن
to w anything out of a person U چیزیرا ازکسی دراوردن
to buy a pig in a poke U چیزیرا ندیده خریدن
to from an idea of something U چیزیرا تصور کردن
to take the place of something U جای چیزیرا گرفتن
to fool with anything U چیزیرا انگلک کردن
tapped U سوراخ چیزیرا بنداوردن
to give one the straight tip U محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
to be incredulous of anything U چیزیرا دیر باور کردن
to w anything out of a person U چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
afterdate U تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
to cry halves U نصف چیزیرا ازکسی ادعاکردن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
to ram a thing intoa person U چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
to play with something U چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
tare U وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
to palm off a thing on aperson U چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
to inlay anything with gems U چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
stillage U چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
to take the a U بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
down U سوی پایین بطرف پایین
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
scrolls U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
to inlay gems in anything U چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
shitu U پایین
below <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
infara U پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
subteen U پایین تر از سن 31
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
submiss U پایین
de- U پایین
sub- U یا پایین تر
vide infara U پایین
lower U پایین تر
further down U پایین تر
lowered U پایین تر
tailwater U پایین اب
bal U از مچ پا به پایین
dowm U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
lowering U پایین تر
infara U پایین تر
shorter U پایین تر
down U پایین
short U پایین تر
flattest U پایین
flat U پایین
shortest U پایین تر
below U پایین
hypogenous U پایین رو
low U پایین
lower U پایین
beneath U پایین
down stairs U پایین
beneath U پایین تر
low level U پایین
lowers U پایین تر
underneath U پایین
bottom U پایین
lower limit U حد پایین
lower most U پایین تر
bottoms U پایین
neath or neath U پایین تر
neath or neath U پایین
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
prolapse U پایین افتادن
go dan barai U رد کردن از پایین
desceht U پایین امدن
low wing U بال پایین
to come down U پایین امدن
submaxilla U ارواره پایین
descend U پایین امدن
prolapsus U پایین افتادگی
lower bound U کران پایین
neath or neath U پایین زیرین
dim light U نور پایین
prolapse U پایین افتادگی
decurrent U پایین افتاده
At lower levels. U در سطوح پایین تر
look down U پایین امدن
beneath U از زیر پایین تر از
descends U پایین امدن
let down U پایین کردن
low activity U فعالیت پایین
shutting U پایین اوردن
shuts U پایین اوردن
shut U پایین اوردن
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
low altitude U ارتفاع پایین
minor U پایین رتبه
low energy U انرژی پایین
disrate U پایین اوردن
up and down U بالا و پایین
nutate U پایین افتادن
infrahuman U پایین تر از انسان
to bring down U پایین اوردن
downward compatible U سازگار رو به پایین
the valley lies below U ده در پایین است
downmost U پایین ترین
download U بارگیری پایین
the masses U دستههای پایین تر
oars down U پارو پایین
lee U پایین باد
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
to beat down U پایین اوردن
downtrend U سیربطرف پایین
downward U پایین زیرین
on the down grade U پایین رونده
overhand U از پایین ببالا
downward U روبه پایین
nutant U پایین افتاده
to go down U پایین رفتن
go down U پایین رفتن
undermost U پایین ترین
down draft U جریان رو به پایین
down current U جریان رو به پایین
nether world U جهان پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
downward travel U ضربه رو به پایین
subordinated U فرعی پایین تر
down stroke U ضربه رو به پایین
downward movement U حرکت رو به پایین
downward swing U نوسان رو به پایین
drives U ضربه از پایین
drive U ضربه از پایین
downfield U میدان پایین
downfeed U تغذیه رو به پایین
to look down U پایین امدن
lowest U پایین ترین
hereinbelow U در پایین این
low resolution U وضوح پایین
to let down U پایین کردن
downstairs U طبقه پایین
lower classes U طبقه پایین
lower class U طبقه پایین
top-down U از بالا به پایین
top down U از بالا به پایین
nether U واقع در پایین
to set down U پایین اوردن
low resolution U تفکیک پایین
comedown U پایین رفتن
to sink in the scale U پایین رفتن
the lower world U جهان پایین
lowpass U پایین گذار
low order U مرتبه پایین
alow U روبه پایین
lower mast U دکل پایین
bate U پایین اوردن
to reach down U پایین اوردن
lower most U پایین ترین
subordinate U فرعی پایین تر
lower threshold U استانه پایین
lower limit U کران پایین
low level U در سطح پایین
breast U نورد پایین
lowermost U پایین ترین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com