English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bygone U چیزهای گذشته
by gone U چیزهای گذشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
munches U چیزهای جویدنی
munch U چیزهای جویدنی
gaudery U چیزهای کم بها
oddment U چیزهای متفرقه
post matter U چیزهای پستی
munched U چیزهای جویدنی
munching U چیزهای جویدنی
cates U چیزهای لذیذ
trivia U چیزهای بی اهمیت
inflammables U چیزهای اتشگیر
the sublime U چیزهای بلندوعالی
inflammable substances U چیزهای اتشگیر
the inevitable U چیزهای عادی
incidentals U چیزهای کوچک
scatterings U چیزهای پراکنده
inanimate objects U چیزهای بیجان
valuables U چیزهای بهادار
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
among other things U میان چیزهای دیگر
coconsciousness U ادراک چیزهای یکسان
coconscious U ادراک چیزهای یکسان
microtomy U بریدن چیزهای ریز
appurtenence U اسباب چیزهای وابسته
paleology U دانش چیزهای کهنه
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
among others U میان چیزهای دیگر
inter alia U میان چیزهای دیگر
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
impediment U چیزهای دست و پاگیر
impediments U چیزهای دست و پاگیر
impedimenta U چیزهای دست و پا گیر
Well what do you know!Well i never! U بحق چیزهای نشنیده !
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
microphotography U عکس برداری از چیزهای خرد
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
interposition U چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
supemundane U بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
drainer U خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
gutter man U دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
due out U گذشته
aside U گذشته از
asides U گذشته از
spun or span U گذشته
departed U گذشته
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
last a U گذشته
yesternight U شب گذشته
gone by U گذشته
foretime U گذشته
forepast U گذشته
forepassed U گذشته
foreby U گذشته
bypast U گذشته
and certainly not <conj.> U گذشته از
oldest U گذشته
older U گذشته
old U گذشته
historical U گذشته
bygone U گذشته
preceded U گذشته
past U گذشته
to say nothing of <conj.> U گذشته از
by gone U گذشته
beyoned the pale U از حد گذشته
aside from U گذشته از
let [leave] alone <conj.> U گذشته از
agone U گذشته
over with U گذشته
not to mention <conj.> U گذشته از
not to speak of <conj.> U گذشته از
last night U شب گذشته
whish U بسرعت گذشته
ultimo U در ماه گذشته
ultimo U ماه گذشته
the year past U سال گذشته
the preterite tense U زمان گذشته
pt U زمان گذشته
bled U گذشته Bleed
outdid U گذشته outdo
furthermore U از این گذشته
upheld U گذشته uphold
further on U از این گذشته
moreover <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> U از این گذشته
on top of that <adv.> U از این گذشته
beyond that <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.> U از این گذشته
over and above <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U از این گذشته
moreover <adv.> U گذشته از این
in addition <adv.> U گذشته از این
further [moreover] <adv.> U گذشته از این
forby <adv.> U گذشته از این
also [moreover] <adv.> U گذشته از این
additionally <adv.> U گذشته از این
further [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
retrospective view [on] U نگاه به گذشته
aside from that <adv.> U گذشته از این
on top of this <adv.> U گذشته از این
what is more <adv.> U گذشته از این
moreover <adv.> U از این گذشته
in addition <adv.> U از این گذشته
further [moreover] <adv.> U از این گذشته
forby <adv.> U از این گذشته
besides <adv.> U از این گذشته
aside from that <adv.> U از این گذشته
also [moreover] <adv.> U از این گذشته
additionally <adv.> U از این گذشته
on to <adv.> U گذشته از این
on top of that <adv.> U گذشته از این
beyond that <adv.> U گذشته از این
the present and the past U گذشته و حال
swore U گذشته sweatr
past tense U زمان گذشته
retroactive U معطوف به گذشته
yesterday U زمان گذشته
also U گذشته از این
in the p U درزمان گذشته
redolence U خاطرات گذشته
regression U بازگشت به گذشته
in a. to this U گذشته ازاین
past U گذشته از ماورای
retrospect U شامل گذشته
retrospect U نگاه به گذشته
past years U سالهای گذشته
rode U گذشته ride
nostalgia U حسرت گذشته
furthermore <adv.> U گذشته از این
belated U ازموقع گذشته
over and above U گذشته ازاین
belatedly U ازموقع گذشته
lastmonth U ماه گذشته
last year U سال گذشته
next week U هفته گذشته
last week U هفته گذشته
last sunday U یکشنبه گذشته
out of date U از تاریخ گذشته
sprang U گذشته gnirps
retrospective falsification U تحریف گذشته
yesteryear U سال گذشته
late U تازه گذشته
furthermore <adv.> U از این گذشته
the past tense U زمان گذشته
over U گذشته اضافی
ex post U به اعتبار گذشته
by gone U قدیمی گذشته ها
stale cheque U چک تاریخ گذشته
over- U گذشته اضافی
desperado U از جان گذشته
sup.latest or last U تازه گذشته
self giving U از خود گذشته
desperate U از جان گذشته
expired U گذشته از موعد
over and above <adv.> U گذشته از این
the present and the past U حال و گذشته
the present and the past U اکنون و گذشته
self devoted U از خود گذشته
besides <adv.> U گذشته از این
backs U عقبی گذشته
back U عقبی گذشته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com