Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gaudery
U
چیزهای کم بها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
valuables
U
چیزهای بهادار
trivia
U
چیزهای بی اهمیت
inter alia
U
میان چیزهای دیگر
litter
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
impediment
U
چیزهای دست و پاگیر
impediments
U
چیزهای دست و پاگیر
munch
U
چیزهای جویدنی
munched
U
چیزهای جویدنی
munches
U
چیزهای جویدنی
munching
U
چیزهای جویدنی
bye
U
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
byes
U
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
bygone
U
چیزهای گذشته
object lesson
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
impedimenta
U
چیزهای دست و پا گیر
bathos
U
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
oddment
U
چیزهای متفرقه
appurtenence
U
اسباب چیزهای وابسته
bit map
U
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
by gone
U
چیزهای گذشته
cates
U
چیزهای لذیذ
coconscious
U
ادراک چیزهای یکسان
coconsciousness
U
ادراک چیزهای یکسان
drainer
U
خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
fryer
U
سرخ کننده چیزهای سرخ کردنی
gimceackery
U
چیزهای قشنگ وبی مصرف
gutter man
U
دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
inanimate objects
U
چیزهای بیجان
incidentals
U
چیزهای کوچک
inflammable substances
U
چیزهای اتشگیر
inflammables
U
چیزهای اتشگیر
intercurrent
U
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
interposition
U
چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
irrespectively
U
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
luff
U
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
matelote
U
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
microphotography
U
عکس برداری از چیزهای خرد
microtomy
U
بریدن چیزهای ریز
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object method of teaching
U
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
other things being equal
U
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
papier
U
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
plexus
U
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
post matter
U
چیزهای پستی
presentationism
U
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
pretty pretties
U
چیزهای قشنگ و نادان فریب
scatterings
U
چیزهای پراکنده
supemundane
U
بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
the inevitable
U
چیزهای عادی
the sublime
U
چیزهای بلندوعالی
to compare oppsites
U
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
to i. on particulars
U
به چیزهای جزئی اهمیت دادن
She is fond of sweet things.
U
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
Well what do you know!Well i never!
U
بحق چیزهای نشنیده !
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
U
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
scrape together
<idiom>
U
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
see things
<idiom>
U
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
available amount
U
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
among others
U
میان چیزهای دیگر
among other things
U
میان چیزهای دیگر
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com