English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
idyll U چکامه درباره زندگی روستایی
idylls U چکامه درباره زندگی روستایی
idyl U چکامه درباره زندگی روستایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rurality U زندگی روستایی
ruralization U ایجاد زندگی روستایی
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
poet U چکامه سرا
idyll U چکامه کوتاه
idylls U چکامه کوتاه
odes U غزل چکامه
ode U غزل چکامه
poem U چکامه نظم
poems U چکامه نظم
odist U چکامه سرا
idyllist U چکامه سرا
idyl U چکامه کوتاه
poets U چکامه سرا
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
tao U روستایی
rural U روستایی
russeting U روستایی
villagers U روستایی
rustic U روستایی
villager U روستایی
russetting U روستایی
bucolic U روستایی
peasant U روستایی
churl U روستایی
cottagers U روستایی
ruralist U روستایی
boor U روستایی
agrestic U روستایی
hawbuck U روستایی کم رو
loblolly U روستایی
boors U روستایی
muzhik or moujik U روستایی
yokel U روستایی
yokels U روستایی
cottager U روستایی
peasants U روستایی
clodhoppers U روستایی
clodhopper U روستایی
Ferme ornee U [روستایی]
cottages U خانه روستایی
russet U روستایی ضخیم
cottage U خانه روستایی
diamond-faced U روستایی سازی
hoyden U روستایی بی تربیت
ruralize U روستایی شدن
municipal road U راه روستایی
hobnail U دهاتی روستایی
musette U یکجوررقص روستایی
gammer U پیر زن روستایی
cottage industries U صنعت روستایی
plough boy U جوانک روستایی
isolated electric plant U نیروگاه روستایی
predial or prae U کشتی روستایی
villatic U روستایی دهاتی
swain U جوان روستایی
puli U سگ روستایی مجارستانی
cottage industry U صنعت روستایی
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
pastoralism U سبک شعر روستایی
georgic U وابسته به کشاورزی روستایی
bumpkins U روستایی نادان یا کودن
cot U کلبه روستایی [حقیر]
gaffers U پیر مرد روستایی
gaffer U پیر مرد روستایی
vertical loom U دار روستایی [قالی]
peasntry U حالت یا خوی روستایی
rustic manners U اطوار روستایی یا ناهنجار
bumpkin U روستایی نادان یا کودن
country seats U خانهی بزرگ روستایی
countrified U روستایی روستا صفت
country seat U خانهی بزرگ روستایی
countryfied U روستایی روستا صفت
hawbuck U روستایی بیدست وپا
snowshed U پناهگاه روستایی در برابربرف
granges U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idylls U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyl U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
pastoralist U سازنده شعرهای روستایی چوپان
idyll U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
a rural backwater U محل روستایی عقب افتاده
pastorale U شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
grange U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
jacquerie U شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
vestal U روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottar U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
kern U پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
cotter U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cottier U روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
toward U درباره
touching U درباره
re U درباره .....
concerning U درباره
in re U درباره
re U درباره
on U درباره
about U درباره
re- U درباره .....
re- U درباره
quoad U درباره
respecting U درخصوص درباره
to reflect [on] U فکرکردن [درباره]
my sentiment toward him U عقیده من درباره او
towards U درباره مقارن
of U در سوی درباره
attend to U نظر دادن درباره
gospels U بشارت درباره مسیح
gospel U بشارت درباره مسیح
to think [of] U فکر کردن [درباره]
to reflect [on] U تامل کردن [درباره]
all about U همه چیز درباره
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
I am hopeful about the future. U درباره آینده امیدوارهستم
monograph U رساله درباره یک موضوع
monographs U رساله درباره یک موضوع
to kvetch [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
travelogues U سخنرانی درباره مسافرت
travelogue U سخنرانی درباره مسافرت
book review U مقاله درباره کتاب
travelogs U سخنرانی درباره مسافرت
to gripe U نق نق زدن [درباره چیزی]
price expectation U انتظارات درباره قیمت
nomographer U نویسنده کتاب درباره
to grouch U نق نق زدن [درباره چیزی]
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
to grouse [about somt.] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to moan U قر زدن [درباره چیزی]
to gripe U قر زدن [درباره چیزی]
to grouch U قر زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U قر زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
traversabel U سخنرانی درباره مسافرت
to moan U نق نق زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
I am not aware of that. <idiom> U درباره اش آگاه نیستم. [اصطلاح]
kailyard school U مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
to put something to the vote U درباره چیزی رای دادن
to obtaini. on anything U درباره چیزی اگاهی یافتن
symposium U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposia U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
shoptald U گفتگو درباره وضع کسب
render judgement on U حکم کردن درباره کسی
to grouse [about somt.] U غرغر کردن [درباره چیزی]
To investigate something. U درباره چیزی تحقیق کردن
To put something to the vote. U درباره چیزی رأی گرفتن
To comment on something ( someone ) . U درباره چیزی ( کسی ) نظردادن
symposiums U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
to gripe U گله کردن [درباره چیزی]
parley U مذاکره درباره صلح موقت
to moan U غرغر کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
leaders U درباره سایر رکوردهای فایل
to nag [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to grouch U ناله کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U ناله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U گله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to grouch U گله کردن [درباره چیزی]
to moan U گله کردن [درباره چیزی]
to gripe U غرغر کردن [درباره چیزی]
leader U درباره سایر رکوردهای فایل
parleying U مذاکره درباره صلح موقت
parleyed U مذاکره درباره صلح موقت
to kvetch [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
parleys U مذاکره درباره صلح موقت
to grouch U غرغر کردن [درباره چیزی]
to moan U ناله کردن [درباره چیزی]
to gripe U ناله کردن [درباره چیزی]
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
dope U اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
help U نمایش اطلاعات درباره یک برنامه یا تابع
to fancy oneself U عقیده خوب درباره خود داشتن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
helps U نمایش اطلاعات درباره یک برنامه یا تابع
helped U نمایش اطلاعات درباره یک برنامه یا تابع
to think well of a person U درباره کسی خوش گمان بودن
vent for surplus theory of trade U نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
operational U اطلاعات درباره عملیات طبیعی سیستم
cycled U سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com