English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mallet U چوب چکش مانند بازی کروکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
croquet U بازی کروکه
striker U کروکه بازی که نوبت اوست
strikers U کروکه بازی که نوبت اوست
top spin U چرخش فرفره مانند توپ بازی
something collapses like a card of house U متلاشی شدن چیزی مانند ساختمان از ورقهای بازی
association croquet U کروکه انگلیسی
hoop U دروازه کروکه
hoops U دروازه کروکه
hoop U میله عمودی کروکه
hoops U میله عمودی کروکه
golden rain یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
pegs U میله وسط زمین کروکه
peg U میله وسط زمین کروکه
peels U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
peel U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
fives U هندبال انگلیسی انفرادی یا دونفره با سه یاچهار دیوار که هر گیم 51امتیاز دارد که مانند والیبال اگردو تیم درامتیاز 41مساوی شوند بازی به 61ختم میشود
lacrosse U بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
lamellate U لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous U فسیل مانند سنگواره مانند
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
anthoid U گل مانند
foggy U مانند مه
plumose U پر مانند
icily U یخ مانند
as U مانند
near U مانند
castellated U دژ مانند
nears U مانند
neared U مانند
nearer U مانند
nearest U مانند
and so on U و مانند ان
analog U مانند
near- U مانند
foggiest U مانند مه
unequaled U بی مانند
analogous U مانند
thready U نخ مانند
threadlike U نخ مانند
tendinous U بی مانند
unique U بی مانند
uniquely U بی مانند
simulant U مانند
similiar U مانند
frothy U کف مانند
tough U پی مانند
toughest U پی مانند
after the example of U مانند
foggier U مانند مه
pipelike U نی مانند
plumelike U پر مانند
penniform U پر مانند
inimitable U بی مانند
capitate U مانند سر
etcetera U و مانند ان
unprecedented U بی مانند
unprecedentedly U بی مانند
impish U جن مانند
nearing U مانند
filiform U نخ مانند
goatish U بز مانند
floriform U گل مانند
reedier U نی مانند
reediest U نی مانند
reedy U نی مانند
fulidal U اب مانند
similar U مانند
capillaceous U مانند نخ
myrtle formed U اس مانند
aquiform U اب مانند
mammilliform U مانند
mammilary U مانند
liplike U لب مانند
argillaceous U گل مانند
lambdoid U مانند
argillaceous U رس مانند
arundinaceous U نی مانند
gypsiferous U گچ مانند
tougher U پی مانند
inapproachable U بی مانند
feathery U پر مانند
incomparable U بی مانند
fluty U نی مانند
unparalleled U بی مانند
analogues U مانند
encephaloid U مخ مانند
unequalled U بی مانند
string U نخ مانند
analogue U مانند
etc U و مانند آن
vide U مانند
blotchy U لک مانند
womanlike U زن مانند
without an e. U بی مانند
unapproachable U بی مانند
froggy U غوک مانند
rhizomorphous U ریشه مانند
falchion U خنجر مانند
fringent U ریشه مانند
dagger U خنجر مانند
foveate U گودال مانند
elephantine U پیل مانند
fossate U گودال مانند
foveal U گودال مانند
gasiform U گاز مانند
frondose U برگ مانند
pebbly U ریگ مانند
gemmy U گوهر مانند
gelatiniform U دلمه مانند
gasiform U بخار مانند
simulate U مانند بودن
fusiform U دوک مانند
funnelform U قیف مانند
fungiform U قارچ مانند
unique in every sense of the word U از هر نظری بی مانند
fruticose U مانند بوته
frutescent U بوته مانند
carroty U زردک مانند
blindly U مانند کورها
simulates U مانند بودن
filiform U رشته مانند
fibriform U لیف مانند
fungoid U قارچ مانند
ferny U سرخس مانند
felid U گربه مانند
falciform U داس مانند
falcated U داس مانند
mossy U خزه مانند
epidermoid U بشره مانند
ensample U مانند نظیر
elephantoid U پیل مانند
filoplume U پرنخ مانند
finlike U بال مانند
simulating U مانند بودن
forficate U قیچی مانند
foliate U برگ مانند
leaflike U برگ مانند
foliar U برگ مانند
foliaceous U برگ مانند
to look like U مانند بودن
flannelly U فلانل مانند
flamy U شعله مانند
downy U مانند پر ریز
flagelliform U تازیانه مانند
fish tail U مانند دم ماهی
fish like U ماهی مانند
eburnian U عاج مانند
gappy U چاک مانند
in his own similitude U مانند خودش
yeasty U مخمر مانند
scaly U فلس مانند
cadaverous U لاشه مانند
foveiform U حفره مانند
hyaline U شیشه مانند
hoggish U خوک مانند
herby U مانند بوته
plantlike U گیاه مانند
avuncular U مانند دایی
herblike U گیاه مانند
inimitably U بطوربی مانند
insectile U حشره مانند
shadowy U سایه مانند
liliaceous U یاس مانند
ligniform U چوب مانند
lateritious U اجر مانند
lanceolate U نیشتر مانند
lam dacism U مانند لام
lactescent U شیر مانند
lamblkin U بره مانند
tinny U قلع مانند
lamblike U بره مانند
ke lighning U مانند برق
januslike U جانوس مانند
herbaceous U گیاه مانند
to look alike U مانند هم بودن
gummiferous U صمغ مانند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com