English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
How very odd. Well I never. U چه چیزها ( بعلامت تعجب )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
As a mark of respect ( esteem) . U بعلامت احترام
masurium U فلزمازوریوم بعلامت a
tellurium U شبه فلز کمیابی بعلامت Te
terbium U عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
thallium U عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
He nodded. U سرش راتکان داد ( بعلامت موافقت )
He shook his head. U سرش راتکان داد (بعلامت مخالفتی ونفی )
beryllium U فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
protest flag U پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
nodding U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodded U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nods U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nod U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
hoick U فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
I am not expected to tell you every thing , am I ? U مگرتمام چیزها رابایدبه تو گفت
visibility was poor U چیزها درست دیده نمیشد
lot U گروه [توده] از مردم یا چیزها
Enantiodroma U گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
standardises U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardised U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
pure U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
She has had many privations in her youth . U درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
standardising U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardize U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizes U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
hookup U تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
purest U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purer U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
standardizing U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
white flag U پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
paranomia U اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
accumulates U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulate U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
pack U قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
accumulating U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
packs U قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
adds U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
add U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
wonder U تعجب
wondered U تعجب
wondering U تعجب
wonders U تعجب
admiration U تعجب
surprize U تعجب
wonderment U تعجب
surprises U تعجب
surprise U تعجب
storm warning U پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
surprisedly U تعجب کنان
ferlie U حیرت تعجب
marveled U تعجب اعجاز
marvel U تعجب اعجاز
rake in the money <idiom> U ایجاد تعجب
exclamation points U علامت تعجب
exclamation point U علامت تعجب
wonderer U تعجب کننده
wonderingly U تعجب کنان
note of a U علامت تعجب
marveling U تعجب اعجاز
exclamation mark علامت تعجب
muse U تعجب کردن
mused U تعجب کردن
muses U تعجب کردن
admire U تعجب کردن
faugh U علامت تعجب
ha U علامت تعجب
marvels U تعجب اعجاز
marvelling U تعجب اعجاز
marvelled U تعجب اعجاز
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
zooks U علامت تعجب
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof . U از تعجب شاخ درآوردم
unwary U بدون تعجب و تشویش
bombshell U امر تعجب اور
bombshells U امر تعجب اور
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming U ازروی تعجب فریاد زدن
you don't say <idiom> U نشان دادن تعجب ازشنیدهها
exclaims U ازروی تعجب فریاد زدن
exclamation U علامت تعجب حرف ندا
exclamations U علامت تعجب حرف ندا
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
he wondered at the sight U ازدیدن ان منظره تعجب کرد
admires U درشگفت شدن تعجب کردن
admired U درشگفت شدن تعجب کردن
holy cow ! [holy smoke !] <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
stare U از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
Holy moly! <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
bah U علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
stared U از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stares U از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
blimey U حرف ندا به نشان تعجب و غیره
My jaw dropped to the floor! <idiom> U از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
gollies U حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
golly U حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
finder U عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
wowing U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
Good grief! <idiom> U این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com