Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
effigies
U
چهره برجسته روی سکه
effigy
U
چهره برجسته روی سکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
relief
U
نقش یا گل برجسته
[این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
Other Matches
alto-rilievo
U
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model
U
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing
U
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
bas relif
U
حجاری ونقوش برجسته برجسته
supereminent
U
برجسته فوق العاده برجسته
saliency
U
نکته برجسته موضوع برجسته
salience
U
نکته برجسته موضوع برجسته
embossment
U
نقوش برجسته برجسته کاری
stereoscope
U
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
feature
U
چهره
visage
U
چهره
featured
U
چهره
features
U
چهره
featuring
U
چهره
to keep one's countenance
U
چهره
face
U
چهره
physiognomy
U
چهره
faces
U
چهره
physiognomies
U
چهره
visages
U
چهره
puss
U
چهره
stereograph
U
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
faces
U
چهره طرف
anaemic
U
زرد چهره
face
U
چهره طرف
complexions
U
رنگ چهره
physiognomy
U
چهره بیرونی
physiognomies
U
چهره بیرونی
complexion
U
رنگ چهره
facial angle
U
زاویه چهره
facial expression
U
حالت چهره
repousse
U
برجسته نمایاحکاکی برجسته
amimia
U
اختلال بیانگری چهره
tears rained down his cheeks
U
اشک بر چهره اش روان شد
flushing
U
چهره گلگون کردن
flushes
U
چهره گلگون کردن
flush
U
چهره گلگون کردن
pokerface
U
چهره خشک وبیحالت
He is a new face in the company .
U
چهره تازه ای درشرکت است
lineaments
U
خطوط چهره صفات مشخصه
lineament
U
خطوط چهره صفات مشخصه
she has lost her roses
U
چهره گلگونش زعفرانی شده است
straight face
U
چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
A happy heart makes a blooming visage.
<proverb>
U
قلب شاد,چهره را بشاش مى سازد .
to face somebody
[something]
U
چهره خود را بطرف کسی
[چیزی]
گرداندن
anaglyph
U
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
figural rug
[pictorial]
U
فرش تصویری
[در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
ridged
U
برجسته
staring
U
برجسته
starring
U
برجسته
prosilient
U
برجسته
pre eminent
U
برجسته
illustrated
U
برجسته
crowned
U
برجسته
outstanding
U
برجسته
distinguished
U
برجسته
relief emboss
U
برجسته
raised
U
برجسته
relievo
U
برجسته
conspicuous
U
برجسته
strikingly
U
برجسته
striking
U
برجسته
outstandingly
U
برجسته
illustrous
U
برجسته
in relief
U
برجسته
kenspeckle
U
برجسته
laureate
U
برجسته
primes
U
برجسته
noted
U
برجسته
masterwork
U
برجسته
primed
U
برجسته
of d.
U
برجسته
prime
U
برجسته
rilievo
U
برجسته
par excellence
U
برجسته
stereometric
U
برجسته
prominent
U
برجسته
salient
U
برجسته
stereometric
U
خط برجسته
mainlining
U
برجسته
mainline
U
برجسته
torose
U
برجسته
overriding
U
برجسته
cordon bleu
U
برجسته
mainlined
U
برجسته
pre-eminent
U
برجسته
eminent
U
برجسته
convex
U
برجسته
predominant
U
برجسته
illustrious
U
برجسته
mainlines
U
برجسته
dominant
U
برجسته
to create an image for oneself as somebody
U
برجسته شدن
fash butt welding
U
جوش برجسته
front face
U
سطح برجسته
embossed alphabet
U
الفبای برجسته
mezzo relief
U
نیم برجسته
acrography
U
گچ کاری برجسته
aegicranium
U
آذین برجسته سر
egregious
U
برجسته نمایان
drop shadow
U
سایه برجسته
contour map
U
نقشه برجسته
basso relief
U
برجسته کوتاه
bas relif
U
نقوش برجسته
bas relif
U
نقش کم برجسته
bas-relief
U
برجسته کاری
anaglyph
U
تزئینات برجسته
anaglyph
U
حجاری برجسته
affigy
U
تصویر برجسته
aegicrane
U
آذین برجسته سر
alto relievo
U
برجسته بلند
exaggerated stereoscopy
U
برجسته بین
emboss
U
برجسته کردن
salient pole
U
قطب برجسته
signalize
U
برجسته کردن
signally
U
بطور برجسته
smatt
U
برجسته زیرکانه
stand out
U
برجسته بودن
stand out
U
برجسته عالی
raised figure
طرح برجسته
stereoscopic
U
برجسته بینی
stereoscopic
U
برجسته بین
stereoscopics
U
برجسته نمایی
cordon bleu
U
آدم برجسته
tyupical
U
نوبهای برجسته
stucco relief
U
گچبریهای برجسته
topographic map
U
نقشه برجسته
to stand out
U
برجسته بودن
saleintiant
U
برجسته چشمگیر
saleint
U
برجسته چشمگیر
relievo
U
برجسته کاری
half relief
U
نیم برجسته
palmy
U
برجسته کامیاب
high relief
U
نقوش برجسته
illustriously
U
برجسته وار
in relief
U
بطور برجسته
laureatel
U
شاعر برجسته
magnific
U
معروف برجسته
mezzo rillievo
U
نیم برجسته
notbility
U
شخص برجسته
to put forward
U
برجسته نمودارکردن
piece de resistance
U
فقره برجسته
projection welding
U
جوش برجسته
raised shoulder
U
شانه برجسته
relief emboss
U
نقشه برجسته
relief map
U
نقشه برجسته
to make one's mark
U
برجسته شدن
bas-relief
U
برجسته کوتاه
swells
U
برجسته شیک
swelled
U
برجسته شیک
swell
U
برجسته شیک
effigies
U
تصویر برجسته
effigy
U
تصویر برجسته
feats
U
کار برجسته
feat
U
کار برجسته
premier
U
هنرپیشه برجسته
eminently
U
بطور برجسته
topography
U
برجسته نگاری
boss
U
ارباب برجسته
humdingers
U
تفوق برجسته
humdinger
U
تفوق برجسته
premieres
U
هنرپیشه برجسته
bas-reliefs
U
برجسته کوتاه
bas relief
U
نقش کم برجسته
bas-reliefs
U
نقش کم برجسته
premiers
U
هنرپیشه برجسته
bas relief
U
برجسته کوتاه
poet laureate
U
شاعر برجسته
predominantly
U
بطور برجسته
distinguished
U
برجسته مهم
premiere
U
هنرپیشه برجسته
premiered
U
هنرپیشه برجسته
bas-relief
U
نقش کم برجسته
milestones
U
مرحله برجسته
premiering
U
هنرپیشه برجسته
relief
U
برجسته کاری
project
U
برجسته بودن
bossing
U
ارباب برجسته
projected
U
برجسته بودن
personage
U
شخص برجسته
projects
U
برجسته بودن
bosses
U
ارباب برجسته
bossed
U
ارباب برجسته
personages
U
شخص برجسته
contour
U
نقشه برجسته
milestone
U
مرحله برجسته
relief
U
حجاری برجسته
leading
U
عمده برجسته
embossed
U
برجسته شده
bell-cast
U
[لبه ی برجسته بام]
snarls
U
بغرنجی برجسته کردن
raised type
U
حروف برجسته برای
distinguished rug
U
قالی با ارزش و برجسته
oner
U
شخص یا چیز برجسته
brocade
U
پارچه ابریشمی گل برجسته
papillary lines
U
خطهای برجسته انگشتها
person of f.
U
شخص برجسته یا با نفوذ
bank
U
قسمت برجسته سر پیچ
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
vectograph
U
عکس برجسته بینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com