English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inclose U چهاردیواری حصار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
closes U چهاردیواری محوطه
closer U چهاردیواری محوطه
closest U چهاردیواری محوطه
close U چهاردیواری محوطه
quadrangle U چهاردیواری با ساختمانهایی گرداگرد ان
quadrangles U چهاردیواری با ساختمانهایی گرداگرد ان
kraal U حصار
fences U حصار
kraals U حصار
hawed U حصار
crush barrier U حصار
haw U حصار
haws U حصار
hawing U حصار
fence U حصار
barrier U حصار
barriers U حصار
barracoon U حصار
enclosure U حصار
enceinte U حصار
fenceless U بی حصار
folds U حصار
hedge U حصار
enclosures U حصار
bind U حصار
folded U حصار
fold U حصار
hedges U حصار
hedged U حصار
entanglements U حصار
entanglement U حصار
walls U حصار
wall U حصار
within U در حصار
binds U حصار
siege U محاصره حصار
sieges U محاصره حصار
brick up U حصار کشیدن
a breach in the fence U سوراخی در حصار
Cat U حصار مرتفع
ring wall or ring fence U حصار گرد
backstop U حصار سیمی
fort U حصار قلعه
cramp U محدودکننده حصار
cramps U محدودکننده حصار
fencing U محجر حصار
hedges U پرچین حصار
masons U حصار کشیدن
hags U مه سفید حصار
hedged U پرچین حصار
hedge U پرچین حصار
churchyards U حصار کلیسا
churchyard U حصار کلیسا
mason U حصار کشیدن
stockade U حصار بندی
stockades U حصار بندی
hag U مه سفید حصار
pale U حصار دفاعی دفاع
palest U حصار دفاعی دفاع
batten fence U حصار با میله چوبی
paler U حصار دفاعی دفاع
paling U حصار کشی نرده
wall U حصار دار کردن
paddocks U در حصار قراردادن غوک
paddock U در حصار قراردادن غوک
backstop U حصار انتهای زمین
enclosures U چینه کشی حصار
enclosure U چینه کشی حصار
extramural U خارج از حصار شهر
inclosure U چهار دیواری حصار
crash barrier U حصار کنار جاده
walls U حصار دار کردن
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
burg U حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
enclosing U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
encloses U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
batting cage U حصار توری برای تمرین بیس بال
enclose U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
paddock U میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
paddocks U میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
wire entanglement U با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com