English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quantitate U چندی چیزی را تعیین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
quantifies U چندی بیان کردن
quantified U چندی بیان کردن
quantify U چندی بیان کردن
quantifying U چندی بیان کردن
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
local option U اختیار تعیین چیزی درمحل
assignment [of something] [to something] U تعیین [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] U تعیین [به چیزی] [از چیزی]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
equation U هم چندی
equations U هم چندی
quantitatively U چندی
quantative U چندی
quantitative U چندی
awhile U یک چندی
quantity U چندی
divers U چندی
quantities U چندی
numerosity U چندی
soon after he left for paris U چندی
partly U چندی
not long ago U چندی پیش
bill of quantites U سیاهه چندی ها
not long a go U چندی پیش
a short while ago U چندی پیش
erwhile U چندی پیش
for some time past U تا چندی پیش
equation U هم چندی [ریاضی]
quantitation U چندی سنجی
not a few <adj.> <adv.> U بیش از چندی
telemeter U چندی سنج
more than a few <adj.> <adv.> U بیش از چندی
poisson's ratio U در چندی پواسون
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
telemetry U چندی سنجی از راه دور
quondam U قبلی مربوط به چندی قبل
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
formulation U تعیین کردن
slate U تعیین کردن
slated U تعیین کردن
blood type U تعیین کردن
slates U تعیین کردن
fix U تعیین کردن
ascertian U تعیین کردن
identify U تعیین کردن
determine U تعیین کردن
determining U تعیین کردن
determines U تعیین کردن
identifying U تعیین کردن
blood types U تعیین کردن
bound U تعیین کردن
blood group U تعیین کردن
appointe U تعیین کردن
fixes U تعیین کردن
specifying U تعیین کردن
blood groups U تعیین کردن
specifies U تعیین کردن
identifies U تعیین کردن
fix on U تعیین کردن
tell off U تعیین کردن
appoint U تعیین کردن
appoints U تعیین کردن
identified U تعیین کردن
specify U تعیین کردن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
iam out of practice U چندی است که وارد کار نیستم
iam not in prac tice U چندی است وارد کار نیستم
states U تعیین کردن حال
fixes U تعیین کردن قراردادن
assessing U تعیین کردن بستن
appraisals U تعیین قیمت کردن
abound O تعیین حدود کردن
rezone U از نومحدوده تعیین کردن
appraisal U تعیین قیمت کردن
clearance U تعیین صلاحیت کردن
quantifies U کمیت را تعیین کردن
pin point U تعیین محل کردن
genealogize U تعیین نسب کردن
peg U تعیین حدود کردن
stated U تعیین کردن حال
stating U تعیین کردن حال
state U تعیین کردن حال
state- U تعیین کردن حال
quantified U کمیت را تعیین کردن
fix U تعیین کردن قراردادن
predetermine U قبلا تعیین کردن
locate U تعیین محل کردن
identified U تعیین هویت کردن
assesses U تعیین کردن بستن
located U تعیین محل کردن
identifies U تعیین هویت کردن
demarcating U تعیین حدود کردن
delimits U تعیین کردن حدود
assessed U تعیین کردن بستن
assess U تعیین کردن بستن
admeasure U تعیین حصه کردن
predestine U قبلا تعیین کردن
identify U تعیین هویت کردن
identifying U تعیین هویت کردن
quantify U کمیت را تعیین کردن
quantifying U کمیت را تعیین کردن
pegs U تعیین حدود کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
delimit U تعیین کردن حدود
demarcated U تعیین حدود کردن
demarcates U تعیین حدود کردن
delimiting U تعیین کردن حدود
locates U تعیین محل کردن
to fix quota U تعیین سهمیه کردن
locating U تعیین محل کردن
delimited U تعیین کردن حدود
demarcate U تعیین حدود کردن
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
qualify U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualifies U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
state- U تعیین کردن وقرار دادن
prescribing U نسخه نوشتن تعیین کردن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
to set out U نشان دادن تعیین کردن
prescribe U نسخه نوشتن تعیین کردن
state U تعیین کردن وقرار دادن
stating U تعیین کردن وقرار دادن
subrogate U قائم مقام تعیین کردن
prescribes U نسخه نوشتن تعیین کردن
stated U تعیین کردن وقرار دادن
prescribed U نسخه نوشتن تعیین کردن
states U تعیین کردن وقرار دادن
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
grant a period of grace U ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
to orient compound U نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
defines U تعیین کردن تعریف کردن
assigning U ارجاع کردن تعیین کردن
assign U ارجاع کردن تعیین کردن
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
define U تعیین کردن تعریف کردن
assigns U ارجاع کردن تعیین کردن
defined U تعیین کردن تعریف کردن
locating U تعیین کردن معلوم کردن
defining U تعیین کردن تعریف کردن
locate U تعیین کردن معلوم کردن
limit U محدود کردن تعیین کردن حد
located U تعیین کردن معلوم کردن
locates U تعیین کردن معلوم کردن
separated U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separate U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separates U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com