Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
onerously
U
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
onerous property
U
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
liability insurance
U
بیمه تعهدی
absolving
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolves
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolve
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
pensionable
U
مستلزم
skilled
U
مستلزم استادی
entailing
U
مستلزم بودن
entail
U
مستلزم بودن
entailed
U
مستلزم بودن
call for
U
مستلزم بودن
entails
U
مستلزم بودن
needed
U
مستلزم بودن
need
U
مستلزم بودن
needing
U
مستلزم بودن
sacrificial
U
مستلزم فداکاری
capital
U
مستلزم بریدن سر یاقتل
requires
U
خواستن مستلزم بودن
long-winded
U
مستلزم وقت زیاد
long winded
U
مستلزم وقت زیاد
requiring
U
خواستن مستلزم بودن
implication
U
مستلزم بودن مفهوم
implications
U
مستلزم بودن مفهوم
require
U
خواستن مستلزم بودن
required
U
خواستن مستلزم بودن
implicates
U
بهم پیچیدن مستلزم بودن
necessitating
U
ایجاب کردن مستلزم بودن
implicate
U
بهم پیچیدن مستلزم بودن
implicated
U
بهم پیچیدن مستلزم بودن
apodictic
U
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
necessitated
U
ایجاب کردن مستلزم بودن
necessitate
U
ایجاب کردن مستلزم بودن
implicating
U
بهم پیچیدن مستلزم بودن
apodeictic
U
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
necessitates
U
ایجاب کردن مستلزم بودن
pair exchange sorting algorithm
U
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
cim
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
computer input microfilm
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
in the event that
U
چنانکه
how
U
چنانکه
as
U
چنانکه
so that
U
چنانکه
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
permissively
U
چنانکه مخیرسازد
prettily
U
چنانکه زیبانماید
gratifyingly
U
چنانکه خوشنودسازد
expressively
U
چنانکه مقصودرابرساند
cresuendo
U
چنانکه صداخردخرد
insolubly
U
چنانکه اب نشود
pinchingly
U
چنانکه فشاراورد
as it deserves
U
چنانکه باید
so to speak
U
چنانکه گویی
admissibleness
U
چنانکه روا
coordinately
U
چنانکه یکجورباشد
dilatorily
U
چنانکه پرشود
as is well known
U
چنانکه مشهور
proper
U
چنانکه شایدوباید
decrescendo
U
چنانکه صداخردخردضعیف شود
pitfully
U
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
inexcusably
U
چنانکه نتوان معذوردانست
inexpressively
U
چنانکه مقصودرا نرساند
convincingly
U
چنانکه متقاعد کند
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
according as
چنانکه بدان سان که
according to his version
U
چنانکه او شرح میداد
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
heliocentrically
U
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
interminably
U
چنانکه تمام نشود
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
inviolably
U
چنانکه سزاوارحرمت باشد
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
meaningly
U
چنانکه مقصودرا برساند
privatively
U
چنانکه نفی یا استثناکند
funnily
U
چنانکه خنده اورد
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
fitfully
U
چنانکه بگیردوول کند
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
gratifyingly
U
چنانکه خوشی دهد
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
medially
U
چنانکه درمیان باشد
meetly
U
چنانکه در خور باشد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
invulnerably
U
چنانکه زخم برندارد
meetly
U
چنانکه باید و شاید
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
implicit function
U
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
inseparably
U
چنانکه نتوان سوا کرد
sanguinarily
U
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
prepossessingly
U
چنانکه جلب توجه نماید
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
perplexingly
U
چنانکه گیج یا حیران سازد
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
commendably
U
چنانکه شایان ستایش باشد
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
inviolately
U
چنانکه بی حرمت نشده باشد
intangibly
U
چنانکه نتوان احساس کرد
objectiveness
U
چنانکه در خارج معقول باشد
irrefragably
U
چنانکه نتوان تکذیب کرد
retroactively
U
چنانکه شامل گذشته شود
assumably
U
چنانکه بتوان فرض کرد
intangibly
U
چنانکه نتوان درک کرد
inexpressibly
U
چنانکه نتوان بیان کرد
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
peerlessly
U
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
piquantly
U
چنانکه دهن رامزه بیاورد
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
organically
U
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
engagingly
U
چنانکه سرگرم یامشغول کند
fadelessly
U
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
grandiosely
U
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
epidemically
U
چنانکه همه جاسرایت کند
euphoniously
U
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
hereditably
U
چنانکه بتوان ارث برد
as is well known
U
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
interchangeably
U
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
perceptibly
U
چنانکه بتوان درک کرد
inappreciably
U
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
inexhaustibly
U
چنانکه تهی یاتمام نشود
immovably
U
چنانکه نتوان جنبش داد
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
gridding
U
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
occupation franchise
U
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
persuasively
U
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
to kick over the traces
U
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
sententiously
U
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
pardonably
U
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
penitentially
U
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
changeably
U
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inerrably
U
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
functionally
U
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
paradoxically
U
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
invidiously
U
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
contemptibly
U
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
cogently
U
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inscrutably
U
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
illustratively
U
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
photocomposition
U
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
discreditably
U
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
corrigibly
U
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
movably
U
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
to eat humble pie
U
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
indefeasibly
U
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
inextricably
U
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
flowerily
U
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
implacably
U
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
retrospectively
U
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
impalpably
U
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irremissibly
U
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
modernly
U
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs
U
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
attributively
U
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
portentously
U
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com