Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interminably
U
چنانکه تمام نشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insolubly
U
چنانکه اب نشود
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
inexhaustibly
U
چنانکه تهی یاتمام نشود
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
thank you
U
سایه شما کم نشود
poverty parts friends
<idiom>
U
بی زر میسر نشود کام دوستان
May no one go thru such an ordeal.
U
نصیب گرگ بیابان نشود
indelible disgrace
U
رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
seals
U
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
one in the dark
U
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
transfer payment
U
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
seal
U
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
Don't get annoyed at this!
U
بخاطر این دلخور نشو !
[اوقاتت تلخ نشود!]
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
U
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
irremovability
U
حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
stables
U
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable
U
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
bypass
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
lost ball
U
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
pregnant use of a verb
U
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
bypassing
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
defaulting
U
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted
U
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults
U
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default
U
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
power
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
timeout
U
1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
in the event that
U
چنانکه
so that
U
چنانکه
as
U
چنانکه
how
U
چنانکه
coordinately
U
چنانکه یکجورباشد
cresuendo
U
چنانکه صداخردخرد
gratifyingly
U
چنانکه خوشنودسازد
permissively
U
چنانکه مخیرسازد
dilatorily
U
چنانکه پرشود
as it deserves
U
چنانکه باید
expressively
U
چنانکه مقصودرابرساند
admissibleness
U
چنانکه روا
so to speak
U
چنانکه گویی
pinchingly
U
چنانکه فشاراورد
as is well known
U
چنانکه مشهور
proper
U
چنانکه شایدوباید
prettily
U
چنانکه زیبانماید
smoke test
U
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
fitfully
U
چنانکه بگیردوول کند
meetly
U
چنانکه در خور باشد
gratifyingly
U
چنانکه خوشی دهد
meetly
U
چنانکه باید و شاید
medially
U
چنانکه درمیان باشد
funnily
U
چنانکه خنده اورد
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
inviolably
U
چنانکه سزاوارحرمت باشد
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
inexpressively
U
چنانکه مقصودرا نرساند
heliocentrically
U
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
inexcusably
U
چنانکه نتوان معذوردانست
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
convincingly
U
چنانکه متقاعد کند
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
meaningly
U
چنانکه مقصودرا برساند
invulnerably
U
چنانکه زخم برندارد
decrescendo
U
چنانکه صداخردخردضعیف شود
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
privatively
U
چنانکه نفی یا استثناکند
pitfully
U
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
according to his version
U
چنانکه او شرح میداد
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
according as
چنانکه بدان سان که
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
substitute character
U
حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
Faraday cage
U
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
inexpressibly
U
چنانکه نتوان بیان کرد
prepossessingly
U
چنانکه جلب توجه نماید
inappreciably
U
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
organically
U
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
perceptibly
U
چنانکه بتوان درک کرد
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
retroactively
U
چنانکه شامل گذشته شود
sanguinarily
U
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
assumably
U
چنانکه بتوان فرض کرد
interchangeably
U
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
as is well known
U
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inseparably
U
چنانکه نتوان سوا کرد
commendably
U
چنانکه شایان ستایش باشد
intangibly
U
چنانکه نتوان احساس کرد
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
perplexingly
U
چنانکه گیج یا حیران سازد
epidemically
U
چنانکه همه جاسرایت کند
peerlessly
U
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
grandiosely
U
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
engagingly
U
چنانکه سرگرم یامشغول کند
objectiveness
U
چنانکه در خارج معقول باشد
fadelessly
U
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
onerously
U
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
euphoniously
U
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
hereditably
U
چنانکه بتوان ارث برد
irrefragably
U
چنانکه نتوان تکذیب کرد
intangibly
U
چنانکه نتوان درک کرد
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
piquantly
U
چنانکه دهن رامزه بیاورد
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
immovably
U
چنانکه نتوان جنبش داد
inviolately
U
چنانکه بی حرمت نشده باشد
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
illustratively
U
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
functionally
U
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
changeably
U
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
contemptibly
U
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
to kick over the traces
U
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
penitentially
U
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
inscrutably
U
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
inerrably
U
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
pardonably
U
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
persuasively
U
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
cogently
U
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
paradoxically
U
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
sententiously
U
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
invidiously
U
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
flowerily
U
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
corrigibly
U
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
inextricably
U
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
discreditably
U
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
implacably
U
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
to eat humble pie
U
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
indefeasibly
U
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
movably
U
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
retrospectively
U
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
portentously
U
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
attributively
U
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
officinal names of drugs
U
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
irremissibly
U
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
modernly
U
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
impalpably
U
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
zone
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably
U
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
rough handling of a thing
U
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
shoulders
U
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
checks
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
lion's share
U
تمام
entire
U
تمام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com