Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assumably
U
چنانکه بتوان فرض کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
interchangeably
U
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
changeably
U
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
corrigibly
U
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
hereditably
U
چنانکه بتوان ارث برد
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
movably
U
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
pardonably
U
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
perceptibly
U
چنانکه بتوان درک کرد
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
Other Matches
googolplex
U
عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
as much as possible
U
تا بتوان
as far as possible
U
تا انجا که بتوان
micron
U
01 بتوان 6- متر
exponentiation
U
بتوان رساندن
quattuordecillion
U
عدد یک با 54صفر بتوان 2
his money is more than can
U
ازانست که بتوان شمرد
undecillion
U
عدد یک با 63 صفر بتوان 2
tredecillion
U
عدد یک با 24 صفر بتوان 2
quintillion
U
عدد یک با 81 صفر بتوان 2
evincibly
U
بطوریکه بتوان اثبات کردن
so to peaking
U
اگر بتوان چنین چیزی گفت
ideally
U
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
squares
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squared
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
square
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
microbar
U
واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
manageably
U
پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
current fund
U
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
inestimably
U
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
handing
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
hand
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
it is past cure
U
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
unit cell
U
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
exclusion principle
U
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
in the event that
U
چنانکه
as
U
چنانکه
how
U
چنانکه
so that
U
چنانکه
final set
U
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
dilatorily
U
چنانکه پرشود
gratifyingly
U
چنانکه خوشنودسازد
cresuendo
U
چنانکه صداخردخرد
insolubly
U
چنانکه اب نشود
coordinately
U
چنانکه یکجورباشد
as it deserves
U
چنانکه باید
expressively
U
چنانکه مقصودرابرساند
admissibleness
U
چنانکه روا
so to speak
U
چنانکه گویی
proper
U
چنانکه شایدوباید
pinchingly
U
چنانکه فشاراورد
prettily
U
چنانکه زیبانماید
permissively
U
چنانکه مخیرسازد
as is well known
U
چنانکه مشهور
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
meaningly
U
چنانکه مقصودرا برساند
medially
U
چنانکه درمیان باشد
meetly
U
چنانکه در خور باشد
pitfully
U
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
privatively
U
چنانکه نفی یا استثناکند
meetly
U
چنانکه باید و شاید
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
invulnerably
U
چنانکه زخم برندارد
inexpressively
U
چنانکه مقصودرا نرساند
inviolably
U
چنانکه سزاوارحرمت باشد
inexcusably
U
چنانکه نتوان معذوردانست
heliocentrically
U
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
convincingly
U
چنانکه متقاعد کند
according as
چنانکه بدان سان که
interminably
U
چنانکه تمام نشود
fitfully
U
چنانکه بگیردوول کند
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
according to his version
U
چنانکه او شرح میداد
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
gratifyingly
U
چنانکه خوشی دهد
decrescendo
U
چنانکه صداخردخردضعیف شود
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
funnily
U
چنانکه خنده اورد
onerously
U
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
intangibly
U
چنانکه نتوان درک کرد
objectiveness
U
چنانکه در خارج معقول باشد
organically
U
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
commendably
U
چنانکه شایان ستایش باشد
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
as is well known
U
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
peerlessly
U
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
sanguinarily
U
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
retroactively
U
چنانکه شامل گذشته شود
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
prepossessingly
U
چنانکه جلب توجه نماید
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
piquantly
U
چنانکه دهن رامزه بیاورد
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
perplexingly
U
چنانکه گیج یا حیران سازد
irrefragably
U
چنانکه نتوان تکذیب کرد
engagingly
U
چنانکه سرگرم یامشغول کند
grandiosely
U
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
intangibly
U
چنانکه نتوان احساس کرد
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
euphoniously
U
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
inseparably
U
چنانکه نتوان سوا کرد
inexhaustibly
U
چنانکه تهی یاتمام نشود
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly
U
چنانکه نتوان بیان کرد
inappreciably
U
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
fadelessly
U
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
immovably
U
چنانکه نتوان جنبش داد
epidemically
U
چنانکه همه جاسرایت کند
inviolately
U
چنانکه بی حرمت نشده باشد
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably
U
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
functionally
U
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
sententiously
U
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
cogently
U
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
persuasively
U
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
illustratively
U
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
invidiously
U
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
inerrably
U
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
to kick over the traces
U
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
penitentially
U
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
contemptibly
U
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
paradoxically
U
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
to vote plump
U
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
flowerily
U
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
to eat humble pie
U
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
implacably
U
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
inextricably
U
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
retrospectively
U
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
discreditably
U
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
indefeasibly
U
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
attributively
U
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
modernly
U
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
portentously
U
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irremissibly
U
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
impalpably
U
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
officinal names of drugs
U
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably
U
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing
U
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
estimably
U
بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
pareto criterion
U
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com