English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i can go U میتوانم بروم
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی بگیرم.
May I see the room? U آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی بگیرم.
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
Can I rent a holiday cottage? U آیا میتوانم یک ویلا اجاره کنم؟
Where can I hire a car? U کجا میتوانم اتومبیل اجاره کنم؟
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
Where can I get butane gas? U کجا میتوانم گاز بوتان بگیرم؟
Where can I park my car? U کجا اتومبیلم را میتوانم پارک کنم؟
Where can I get my car washed? کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
Can I rent a flat? U آیا میتوانم یک آپارتمان اجاره کنم؟
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
Where can I get butane gas? U کجا میتوانم گاز بوتان تهیه کنم؟
Can I pay by credit card? U آیا میتوانم با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
Can I rent a bungalow? U آیا میتوانم یک خانه ویلایی اجاره کنم؟
Can I make an appointment for friday? U آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
let me go U بروم
it fell to my lot to go U من شد که بروم
How . In what way. By what means. U چطور؟
in what way <adv.> U چطور
to what extent <adv.> U چطور
how far <adv.> U چطور
i ougth to go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
i must go U باید بروم
i will go U که بروم میروم
it fell to my lot to go U قرار شد من بروم
let me go U بگذار بروم
iam d. to go U مایلم بروم
i made up my mind to go U بر ان شدم که بروم
iam a to go U میترسم بروم
What makes you ask that ? Why do you ask ? U چطور مگه؟
how U چطور به چه سبب
What makes you ask that ? Why do you ask ? U چطور مگه ؟
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
He advised (urged) me to go. U به من توصیه کرد که بروم
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
in order that i may go U برای اینکه بروم
byzantine U وابسته بروم شرقی
he insisted on me to go U اصرار کرد که بروم
shall i go? U ایا باید بروم
i am unwilling to go U مایل نیستم بروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
i made up my mind to go U نصمیم گرفتم که بروم
i may go U ممکن است بروم
i am unwilling to go U راضی نیستم بروم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i agreed to go U حاضر شدم بروم
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
How do you say ... in German? U چطور به آلمانی بگیم ... ؟
in what manner U چطور بچه طریق
How goes it? U زندگی چطور میگذرد؟
How did it turn out? U [قضیه] چطور تمام شد؟
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
may i go yes you may U ایا ممکن است من بروم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
I wI'll be damned if I ll go . U لعنت برمن اگه بروم
What do I care? U چطور این مسئولیت من است؟
How are you doing?How are you getting along? U کار وبارها چطور است ؟
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
I dont have time to go to the movies . U فرصت نمی کنم به سینما بروم
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
He arrived just as I was about to go . U درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
How come we dont see you more pften? U چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
Tell me how you escaped? U بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
How dare you say that? U چطور جرات میکنی اینو بگی؟
i know how to do it U میدانم چطور باید اینکار را کرد
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
How does he [she] tick? U او [مرد ] [زن] چطور [از نظر روانی] عمل میکند؟
How did this half hour unfold? U این نیم ساعت چطور پیش رفت؟
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i had half a mind to go U چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Let me back up and explain how ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
whats' up U در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
how about this این چطور؟ این را چه میگویید؟
hearts U مرکز
acentric U بی مرکز
stationed U مرکز
heart U مرکز
concentric U هم مرکز
centers U مرکز
omphalos U مرکز
center line U خط مرکز
station U مرکز
centred U مرکز
intermediate exchange U مرکز
isocentre U هم مرکز
centre U مرکز
center U مرکز
meddled U مرکز
meddles U مرکز
centre forward U مرکز
middle U مرکز
centered U مرکز
stations U مرکز
middles U مرکز
meddle U مرکز
data center U مرکز داده
data center U مرکز داده ها
centroid U مرکز ثقل
centroid U مرکز جرم
cryptocenter U مرکز رمز
diffracting center U مرکز پراشنده
county seat U مرکز بخشداری
centripetal U مرکز گرا
centripetal U مایل به مرکز
cost center U مرکز هزینه زا
contrifuge U گریز از مرکز
centrifugal U گریز از مرکز
documentation center U مرکز اسناد
centroid U شبه مرکز
chiral center U مرکز کایرال
coaxial cable U سیم هم مرکز
communication center U مرکز مخابرات
computer center U مرکز کامپیوتر
height of centers U ارتفاع مرکز
head quarters U مرکز فرماندهی
computing center U مرکز محاسبات
concentric cable U کابل هم مرکز
fluid centre U مرکز سیال
feeding center U مرکز تغذیه
coaxial cable U کابل هم مرکز
epicenter U مرکز زلزله
education center U مرکز اموزش
concentrically U باداشتن یک مرکز
civic centre U مرکز شهر
urban centre of a community U مرکز شهرک
toll exchange U مرکز تلفن
theocentric U خدا مرکز
telephore e. U مرکز تلفن
surrending the centre U تفویض مرکز
subscriber's station U مرکز مشترک
subcentral U نزدیک مرکز
speech center U مرکز گویایی
sodom U مرکز فساد
sleep center U مرکز خواب
signal center U مرکز پیام
signal center U مرکز مخابرات
shopping center U مرکز فروش
wheel center U مرکز چرخ
cf U مرکز زمین
cf U بازیکن مرکز
carpooling center [American E] U مرکز همسفری
health centre U مرکز سلامتی
sensorium U مرکز احساس
training center U مرکز اموزش
school center U مرکز اموزش
mid channel U مرکز کانال
message center U مرکز پیام
mass concrete U مرکز جرم
mart U مرکز بازرگانی
manual exchange U مرکز دستی
main office U مرکز اصلی
main exchange U مرکز اصلی
local center U مرکز محلی
kuk kiwo U مرکز تکواندو
inversion center U مرکز وارونگی
intermediate office U مرکز میانی
information center U مرکز اطلاعات
nerve center U مرکز عصبی
off center U خارج از مرکز
rhinencephalon U مرکز شامه
respiratory center U مرکز تنفسی
reserve center U مرکز احتیاط
regional center U مرکز منطقهای
radio centeral U مرکز بی سیم
provision center U مرکز توشه
profit centre U مرکز سود
primary center U مرکز اولیه
primary center U مرکز عمده
pivot point U مرکز چرخش
outskirt U دور از مرکز
operation center U مرکز عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com