English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pig in a poke <idiom> U چشم بسته پذیرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet U بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
embracing U پذیرفتن
allows U پذیرفتن
hear U پذیرفتن
embraces U پذیرفتن
embraced U پذیرفتن
hears U پذیرفتن
embrace U پذیرفتن
vouchsafe U پذیرفتن
vouchsafed U پذیرفتن
accept U پذیرفتن
vouchsafing U پذیرفتن
vouchsafes U پذیرفتن
allow U پذیرفتن
accepts U پذیرفتن
allowing U پذیرفتن
accepting U پذیرفتن
admitting U پذیرفتن
admit U پذیرفتن
take by storm <idiom> U پذیرفتن
admits U پذیرفتن
take in U پذیرفتن
to take in U پذیرفتن
stretch a point <idiom> U اتفاقی پذیرفتن
hearken U بگوش دل پذیرفتن
snap up U بیدرنگ پذیرفتن
to run away with U باشتاب پذیرفتن
honor U پذیرفتن برات
co-opting U بهمکاری پذیرفتن
risks U پذیرفتن خطر
filiate U بفرزندی پذیرفتن
adoption U به فرزندی پذیرفتن
co-opted U بهمکاری پذیرفتن
co-opt U بهمکاری پذیرفتن
co opt U بهمکاری پذیرفتن
co-opts U بهمکاری پذیرفتن
acceptance of goods U پذیرفتن کالا
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
risking U پذیرفتن خطر
risked U پذیرفتن خطر
to snatch at U باشتیاق پذیرفتن
risk U پذیرفتن خطر
receive U رسیدن پذیرفتن
deigned U لطفا پذیرفتن
adopting U به فرزندی پذیرفتن
deigns U لطفا پذیرفتن
deign U لطفا پذیرفتن
deigning U لطفا پذیرفتن
receives U رسیدن پذیرفتن
adopts U به فرزندی پذیرفتن
adopt U به فرزندی پذیرفتن
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
westernizing U تمدن غربی را پذیرفتن
to accept a job U کاری [شغلی] را پذیرفتن
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
adhibit U ترتیب دادن پذیرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
westernised U تمدن غربی را پذیرفتن
westernises U تمدن غربی را پذیرفتن
to grant an application U درخواست نامه ای را پذیرفتن
affiliates U به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliated U به فرزندی پذیرفتن مربوط
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
affiliating U به فرزندی پذیرفتن مربوط
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
affiliate U به فرزندی پذیرفتن مربوط
to snap at an invitation U دعوتی را فورا پذیرفتن
westernising U تمدن غربی را پذیرفتن
westernize U تمدن غربی را پذیرفتن
allows U پذیرفتن اعطاء کردن
adopt U درمیان خود پذیرفتن
allowing U پذیرفتن اعطاء کردن
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
listens U پذیرفتن استماع کردن
adopts U درمیان خود پذیرفتن
to take a bet U پذیرفتن گرویا شرط
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
listening U پذیرفتن استماع کردن
listened U پذیرفتن استماع کردن
westernized U تمدن غربی را پذیرفتن
westernizes U تمدن غربی را پذیرفتن
adopting U درمیان خود پذیرفتن
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
to toe the line U برنامه حزبی را پذیرفتن
listen U پذیرفتن استماع کردن
allow U پذیرفتن اعطاء کردن
to accept this token of my esteem U پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
eat humble pie <idiom> U پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
take U پذیرفتن موثر واقع شدن
takes U پذیرفتن موثر واقع شدن
judaize U اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
face up to <idiom> U پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to snap up U بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
to take the fall [American English] U مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
acquisition U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
strike out <idiom> U رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
acquisitions U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
accept as true U گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
bosom U بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
to overtax oneself U بیش از ظرفیت خود مسئولیتی [کاری] پذیرفتن
bosoms U بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
to bite the bullet <idiom> U پذیرفتن انجام کاری و یا چیزی سخت یا ناخوشایند
to carry a motion by acclamation U درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
billet U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeted U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeting U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billets U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
declaring U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declare U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declares U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
prompts U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompted U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
parcel U بسته
parcels U بسته
imperforate U بسته
kit U بسته
kits U بسته
pack box U بسته
shook U بسته
connected U بسته
jellied U بسته
pent U بسته
packages U بسته
clotted U بسته
ice bound U یخ بسته
package U بسته
interdependent U به هم بسته
bundle U بسته
packs U بسته
fardel U بسته
solid U بسته
solids U بسته
stacks U بسته
stacked U بسته
bunged up U بسته
packet U بسته
closed U بسته
crossed chaque U چک بسته
crossed cheque U چک بسته
corked U بسته
curdy U بسته
shut U بسته
packed بسته ای
shuts U بسته
datagram U یچ بسته
shutting U بسته
bagful U یک بسته
stack U بسته
bundling U بسته
strikebound U بسته
pinioned U کت بسته
uncrossed U بسته
trusser U بسته
barred U بسته
logical U یچ بسته
pack U بسته
packets U بسته
packaged U بسته
grumous U بسته
bundles U بسته
fronted U صف بسته
clotty U بسته
admits U بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
admitting U بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
investment foundry U ریخته گی بسته
icebound U یخ بند یخ بسته
kit U بسته لوازم
closed traverse U پیمایش بسته
closed system U سازگان بسته
closed universe U جهان بسته
internal drainage U ابریز بسته
iron bound U با اهن بسته
closed system U سیستم بسته
closed mind U ذهن بسته
closed loop U حلقه بسته
closed group U گروه بسته
closed economy U اقتصاد بسته
closed file U ستون بسته
closed file U فایل بسته
closed fist U مشت بسته
closed game U بازی بسته
closed area U منطقه بسته
close column U ستون بسته
closed network U شبکه بسته
closed system U نظام بسته
case numbers U شماره بسته ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com