Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
landscape
U
چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscaped
U
چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscapes
U
چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscaping
U
چشم انداز بامنظره تزئین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bedight
U
تزئین کردن
ornament
U
تزئین کردن
prank
U
شوخی زننده تزئین کردن
pranks
U
شوخی زننده تزئین کردن
wallpapers
U
با کاغذ دیواری تزئین کردن
wallpaper
U
با کاغذ دیواری تزئین کردن
spot
U
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spots
U
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
average propensity to save
U
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
filling out
U
[پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
saving institutions
U
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board
U
طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
salt away
<idiom>
U
پس انداز کردن
lay-by
U
پس انداز کردن
saved
U
پس انداز کردن
lay by
U
پس انداز کردن
save
U
پس انداز کردن
to lay up
U
پس انداز کردن
lay-bys
U
پس انداز کردن
saves
U
پس انداز کردن
save money
U
پس انداز کردن
to lay aside
U
پس انداز کردن
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
sock away
U
پول پس انداز کردن
lay aside
U
پس انداز کردن انداختن
saves
U
نجات دادن پس انداز کردن
save
U
نجات دادن پس انداز کردن
saved
U
نجات دادن پس انداز کردن
to save for retirement
U
برای بازنشستگی پس انداز کردن
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
embellishments
U
تزئین
embellishment
U
تزئین
ornamentation
U
تزئین
adornments
U
تزئین
adornment
U
تزئین
garnishment
U
تزئین
anconis
U
حاشیه تزئین
coquillage
U
تزئین صدفی
ancon
U
حاشیه تزئین
floriated
U
تزئین شده باگل
astreated
U
تزئین شده با ستاره ها
knull
U
[تزئین محدب شکل]
emblazonment
U
تزئین با نشان و علائم
ornamentally
U
از لحاظ تزئین منباب زینت
ornamentallyr
U
از لحاظ تزئین میناب زینت
make up
<idiom>
U
استقرار وسایل تزئین وآرایش
cul-de-lame
U
تزئین آویخته
[به مانند اهرام]
marquetry
U
تزئین باچوب وگوش ماهی
redoes
U
دوباره اتاق را تزئین کرد
prince's feather
U
تزئین برجسته پشت صندلی
redone
U
دوباره اتاق را تزئین کرد
redoing
U
دوباره اتاق را تزئین کرد
japanize
U
بسبک ژاپونی تزئین نمودن
marqueterie
U
تزئین باچوب وگوش ماهی
redo
U
دوباره اتاق را تزئین کرد
redid
U
دوباره اتاق را تزئین کرد
enrichment
U
[هر تزئین شبیه زوار تخم مرغ]
caul
U
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
cauliculus
U
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
rock garden
U
باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock gardens
U
باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
caulicole
U
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
caulcole
U
[ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
confetti
U
کاغذ رنگی برای تزئین درجشنها
green roof
U
[سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
boulle
U
تزئین اطاق بصورت مرصع کاری
celure
U
[قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
cellure
U
[قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
ceilure
U
[قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
landscape gardener
U
متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
ornament
U
[تزئینات و اجسامی که برای تزئین به فرش دوخته می شوند.]
intarsia
U
منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
landscape gardeners
U
متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
needle work
U
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
tulip design
U
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
willowware
U
بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
Dizlyk
U
[نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
arabesque
U
منبت کاری
[تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
overcasting
U
شیرازه بافی
[جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
jewelled
U
[هر نوع تزئین تشکیل شده از نوارهای باریک و مهره های نیمه دایره و لوزی شکل]
ajaraca
U
[تزئین اسپانیایی دیوارهای آجری که از نقش هایی به اندازه یک نیم آجر تشکیل شده است.]
tossle
U
منگوله
[در این حالت دسته ای از نخ ها جهت تزئین فرش یا خورجین و زین اسب بکار می روند.]
silver thread
U
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
S-border
U
حاشیه های اس
[در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
Composite Order
U
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
metallic thread
U
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
thrift
U
پس انداز
irrigator
U
اب انداز
saving
U
پس انداز
deposits
U
پس انداز
ex ante saving
U
پس انداز
ex post saving
U
پس انداز
deposit
U
پس انداز
forehanded
U
پس انداز کن
aggregate saving
U
پس انداز کل
saver
U
پس انداز کن
savings
U
پس انداز
dustpan
U
خاک انداز
firer
U
سوخت انداز
deposit account
U
حساب پس انداز
outlook
U
چشم انداز
feller
U
درخت انداز
missile launcher
U
موشک انداز
missile man
U
موشک انداز
mobilization of savings
U
بسیج پس انداز
sonorous
U
طنین انداز
fire teazer
U
اتش انداز
jack ketch
U
طناب انداز
clearing banks
U
بانک پس انداز
clearing bank
U
بانک پس انداز
deposit accounts
U
حساب پس انداز
cannoneer
U
توپ انداز
prospecting
U
چشم انداز
buttonhook
U
دکمه انداز
bumpiness
U
دست انداز
fire teazer
U
سوخت انداز
prospected
U
چشم انداز
private saving
U
پس انداز خصوصی
trafficker
U
پشت هم انداز
traffickers
U
پشت هم انداز
ejector
U
بیرون انداز
scoops
U
خاک انداز
mobilization of savings
U
تجهیز پس انداز
scooping
U
خاک انداز
ringers
U
طنین انداز
scooped
U
خاک انداز
ringer
U
طنین انداز
procrastinator
U
تعویق انداز
prospect
U
چشم انداز
retardant
U
عقب انداز
intriguer
U
پشت هم انداز
reverberative
U
طنین انداز
thrift institutions
U
موسسات پس انداز
theory of saving
U
نظریه پس انداز
hand rail
U
دست انداز
scenery
U
چشم انداز
divisive
U
تفرقه انداز
the t.
U
صاعقه انداز
napkins
U
پیش انداز
road hole
U
دست انداز
catapulted
U
سنگ انداز
compulsory saving
U
پس انداز اجباری
overlook
U
چشم انداز
rate of saving
U
نرخ پس انداز
landscape
U
چشم انداز
overlooked
U
چشم انداز
overlooking
U
چشم انداز
overlooks
U
چشم انداز
landscaped
U
چشم انداز
landscapes
U
چشم انداز
landscaping
U
چشم انداز
shovels
U
خاک انداز
shoveling
U
خاک انداز
shovelled
U
خاک انداز
catapult
U
سنگ انداز
catapulting
U
سنگ انداز
howitzer
U
خمپاره انداز
catapults
U
سنگ انداز
crapshooter
U
طاس انداز
forced saving
U
پس انداز اجباری
shovelling
U
خاک انداز
trapper
U
تله انداز
puddles
U
دست انداز
footcloth
U
پای انداز
bombers
U
بمب انداز
foot cloth
U
پای انداز
prospects
U
چشم انداز
bomber
U
بمب انداز
shovel
U
خاک انداز
dustpans
U
خاک انداز
fluter
U
چین انداز
view
U
چشم انداز
shoveled
U
خاک انداز
trappers
U
تله انداز
starter
U
راه انداز
starters
U
راه انداز
puddle
U
دست انداز
mouth-watering
U
دهان آب انداز
releaser
U
راه انداز
propensity to save
U
گرایش به پس انداز
perspective
U
چشم انداز
unsaved
U
پس انداز نشده
initiator terminator
U
راه انداز
scene
U
چشم انداز
scenes
U
چشم انداز
trustee savings bank
U
صندوق پس انداز
thundering
U
صاعقه انداز
penny bank
U
صندوق پس انداز
driver
U
راه انداز
pothole
U
دست انداز
savings account
U
حساب پس انداز
rocket launchers
U
موشک انداز
lookouts
U
چشم انداز
lookout
U
چشم انداز
savings bank
U
صندوق پس انداز
postponer
U
تاخیر انداز
perspectives
U
چشم انداز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com