English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
syndacty U چسبیده انگشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
syndactyl U دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
Other Matches
mitten U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
skin-tight U چسبیده
coherent U چسبیده
close aboard U چسبیده به
adhesive U چسبیده
adhesives U چسبیده
clung U چسبیده
adnascent U چسبیده
stickit U چسبیده
sessile U چسبیده
conglutinate U به هم چسبیده
impacted U بهم چسبیده
skintight U بپوست چسبیده
syndactylism U چسبیده انگشتی
seried U بهم چسبیده
sealed U محکم چسبیده
adherent U بهم چسبیده
adherents U بهم چسبیده
coadunate U بهم چسبیده
adnate U بهم چسبیده
concrete U بهم چسبیده
serried U بهم چسبیده
incompact U بهم چسبیده
skintight U چسبیده بتن
adhere U بهم چسبیده بودن
gomerulus U توده بهم چسبیده
hide bound U پوست بتن چسبیده
adequateness U بهم چسبیده بودن
Siamese twins U دوقلوهای بهم چسبیده
parabiotic twins U دوقلوهای بهم چسبیده
adhered U بهم چسبیده بودن
hidebound U پوست بتن چسبیده
adhering U بهم چسبیده بودن
adheres U بهم چسبیده بودن
fingerprint U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
syndactyle U دارای دو یا چندانگشت بهم چسبیده
systylous U دارای خامههای بهم چسبیده
jerkins U کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
siamese twin U یکی از دو قلوهای بهم چسبیده
jerkin U کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
flocculous U مانند دستههای پشم بهم چسبیده
gyrus U لبه بهم چسبیده بین شیارهای مغز
flocculose U مانند دسته پشم بهم چسبیده کرکی
plectognath U ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
grape shot U گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
back slide U شناورشدن روی اب به پشت با بازوهای چسبیده به بدن وحرکت به عقب با فشار پا
spread eagle U سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
musub duchi U موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
key O کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
digit U انگشت
digits U انگشت
adactylous U بی انگشت
finger U انگشت
monodactylous U تک انگشت
fingers U انگشت
dactyl U انگشت
cinquefoil U پنج انگشت
dactyloscopy U انگشت نگاری
digitate U انگشت دار
dactylagraphy U انگشت نگاری
dactylitis U اماس انگشت
digitiform U انگشت مانند
egregious U انگشت نما
medius U انگشت میان
medius U انگشت وسطی
middle finger U انگشت میان
phalange U بند انگشت
pinky U انگشت کوچک
pollex U انگشت شست
potentilla U پنج انگشت
rule of thumb U حساب انگشت
soon koot U نوک انگشت
marplot U انگشت به شیر زن
the little finger U انگشت کهین
the ring finger U انگشت حلقه
finger mark U اثر انگشت
the middle finger U انگشت میانه
finger print U اثر انگشت
five finger U پنج انگشت
gazing stock U انگشت نما
sawison keut U نوک دو انگشت
little fingers U انگشت کوچک
to become a byword U انگشت نماشدن
pinkie U انگشت کوچک
soleprint U انگشت نگاری از پا
fingerprint U اثر انگشت
fingers U انگشت زدن
fingered U انگشت دار
fingered U انگشت مانند
toenail U ناخن انگشت پا
the first or index finger U انگشت نشان
forefingers U انگشت شهادت
forefingers U انگشت نشان
forefinger U انگشت شهادت
fingerprinted U اثر انگشت
fingerprints U اثر انگشت
fingertip U نوک انگشت
fingertips U نوک انگشت
forefinger U انگشت نشان
conspicuous U انگشت نما
fingerprinting U اثر انگشت
finger U انگشت زدن
the first or index finger U انگشت شهادت
cinqfoil U پنج انگشت
fingering U استفاده از انگشت
knuckles U بند انگشت
index finger U انگشت نشان
index fingers U انگشت نشان
finger painting U نقاشی با انگشت
notoriety U انگشت نمایی
toenails U ناخن انگشت پا
agnail U میخچهء پا یا انگشت پا
knuckle U بند انگشت
ring finger U انگشت انگشتر
ring fingers U انگشت انگشتر
to run over U تند انگشت گذاشتن
ring finger U انگشت چهارم دست چپ
To take fingerprints. U انگشت نگاری کردن
flagrant U انگشت نما رسوا
ring fingers U انگشت چهارم دست چپ
tap the door with your fingers U انگشت بزنید بدر
finger print department U اداره انگشت نگاری
finger play U استفاده از انگشت درشمشیربازی
the little finger U انگشت کوچک کلنج
nose-picking U انگشت کردن در بینی
little finger U انگشت کوچک دست
pinkie U انگشت کوچک دست
To finger something. U به چیزی انگشت زدن
proverbialize U انگشت نما کردن
finger glass U فرف انگشت شوئی
indexes U نمودار انگشت سبابه
knucklebone U استخوان بند انگشت
notoriously U بطور انگشت نما
hitsu shiubi U مفصل انگشت وسط
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
finger mark U با انگشت چرک کردن
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
finger thumb opposition U تقابل شست و انگشت
finger tapping U ضربه زنی با انگشت
lumbrical U ماهیچه انگشت یا پنجه
indexed U نمودار انگشت سبابه
polydactyl U چند انگشتی پر انگشت
index U نمودار انگشت سبابه
phalanges U استخوان انگشت گروه
phalange U استخوان انگشت یاپنجه
pettitoes U چیز بی ارزش انگشت پا
poke U فشار با نوک انگشت حرکت
jams U گرفتن شکاف کوه با انگشت
toes U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
jammed U گرفتن شکاف کوه با انگشت
agnus castus U پنج انگشت فلفل بری
a man's best friends are his ten fingers <proverb> U کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
poked U فشار با نوک انگشت حرکت
toe U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
pokes U فشار با نوک انگشت حرکت
poking U فشار با نوک انگشت حرکت
jam U گرفتن شکاف کوه با انگشت
fingers U باندازه یک انگشت میله برامدگی
lumbrical U ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
phalangeal U وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
to make an e. of oneself U خود را انگشت نما کردن
finger U باندازه یک انگشت میله برامدگی
fingering U پنجه گذاری انگشت کاری
pizzicato U با ضرب نوک انگشت یاناخن
toes U انگشت پای مهره داران جای پا
to gouge out a persons eye U چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
To be conspicuous. U انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
toe U انگشت پای مهره داران جای پا
To be flabbergasted (bewildered). U انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to poke somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to prod somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
percuss U بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
ageum son U قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
hang ten U سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
to queer the pitch for any one U نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to cross self U با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
moulage U انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
parmakli U لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
free stroke U کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
rest stroke U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
dump U رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
toe loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com