Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
air operated tipping gear
U
چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
air launched
U
هوابه هوا
costal
U
دندهای
costate
U
دندهای
costa
U
دندهای
post costal
U
پشت دندهای
infracostal
U
زیر دندهای
quinquecostate
U
پنج دندهای
subcostal
U
زیر دندهای
waffle slab
U
طاق دندهای
sternocostal
U
دندهای وجناغی
gear pump
U
پمپ دندهای
barrel organ
U
ارگ دندهای
corrugation washboard
U
موج دندهای
barrel organs
U
ارگ دندهای
sprocket holes
U
سوراخهای چرخ دندهای
gear pump
U
پمپ روغن دندهای
tricostate
U
سه دندهای دارای سه دنده
the curtain falls
U
پرده میافتد
f. come f.served
U
رودتر راه میافتد
way the wind blows
<idiom>
U
چیزی که اتفاق میافتد
gutter ball
U
گویی که به شیار میافتد
it is of frequent
U
بسیار اتفاق میافتد
commoners
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
processionist
U
کسیکه با دستهای راه میافتد
common
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
combinatorial explosion
U
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
lineball
U
توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
chippie
U
ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
lenght
U
ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
foot pedal switch
سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
heaviest
U
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavier
U
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy
U
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavies
U
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
geneva stop
U
کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
butterfingers
U
کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
netball
U
توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
hole in one
U
گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
yorker
U
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
cyclic
U
دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
coincidence circuit
U
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence element
U
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
an intercurrent disease
U
ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
it occurs twice a day
U
روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
growing pains
U
فشار
isobar
U
تک فشار
pressing
U
فشار
isobars
U
هم فشار
pressor
U
فشار زا
pressure curve
U
خم فشار
pressure
U
فشار
weight
U
فشار
brunt
U
فشار
fantod
U
فشار
exertion
U
فشار
exertions
U
فشار
pressure sense
U
حس فشار
isobar
U
هم فشار
low pressure
U
فشار کم
pressures
U
فشار
pressuring
U
فشار
pressured
U
فشار
sense of pressure
U
حس فشار
bunt
U
فشار با سر
atmospheres
U
فشار جو
pressure vessel
U
فشار
isobars
U
تک فشار
ice push
U
فشار یخ
water pressure
U
فشار اب
constraint
U
فشار
zip
U
فشار
zipped
U
فشار
zipping
U
فشار
zips
U
فشار
violence
U
فشار
thrusts
U
فشار
total pressure
U
فشار کل
atmosphere
U
فشار جو
atmospheric pressure
U
فشار جو
press
U
فشار
presses
U
فشار
strain
U
فشار
strains
U
فشار
stress
U
فشار
impact
U
فشار
impacts
U
فشار
hydraulic pressure
U
فشار اب
distraint
U
فشار
compression
U
فشار
tension
U
فشار
tensions
U
فشار
back pressure
U
پی فشار
thrust
U
فشار
push
U
فشار
back iron
U
بن فشار
pushed
U
فشار
line of thrust
U
خط فشار
isopiestic
U
هم فشار
thrusting
U
فشار
stroke
U
فشار با پا
barometric pressure
U
فشار جو
pushes
U
فشار
stroking
U
فشار با پا
stressing
U
فشار
stresses
U
فشار
stroked
U
فشار با پا
strokes
U
فشار با پا
isobare
U
هم فشار
high pressure area
U
منطقه پر فشار
high pressure line
U
خط فشار قوی
impluse voltage
U
فشار ضربهای
high pressure
U
فشار زیاد
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
high tension
U
فشار قوی
hydrostatic pressure
U
فشار ایستائی
gage pressure
U
فشار گیج
high tension magneto
U
مگنت پر فشار
hydraulic pressure
U
فشار هیدرولیکی
impact pressure
U
فشار اصابت
hydrostatic pressure
U
فشار ایستابی
hydrostatic pressure
U
فشار عمق اب
high voltage line
U
خط فشار قوی
impaction
U
فشار سخت
hydrostatic pressure
U
فشار عمق
high tension line
U
خط فشار قوی
high potential
U
فشار قوی
carebaria
U
احساس فشار در سر
critical pressure
U
فشار بحرانی
deflationary pressure
U
فشار انقباضی
deflationary pressure
U
فشار ضدتورمی
diastolic pressure
U
فشار دیاستولی
diffraction loading
U
منتجه فشار
direct pressure
U
فشار مستقیم
discharge pressure
U
فشار تخلیه
cost push
U
فشار هزینه
cost push
U
فشار قیمت
contact pressure
U
فشار تماس
center of pressure
U
مرکز فشار
central head
U
فشار مرکزی
centre of pressure
U
مرکز فشار
ciderpress
U
میوه فشار
hydraulic pressure test
U
ازمایش فشار اب
compressive stress
U
فشار تراکمی
confined water
U
سفره اب با فشار
constant pressure
U
فشار ثابت
contact pressure
U
فشار تماسی
drag loading
U
فشار کششی
drag mark
U
محل فشار
external pressure
U
فشار خارجی
external pressure
U
فشار برونی
eyestrain
U
فشار باصره
flux density
U
تراکم فشار
forced draft
U
هوای با فشار
gage pressure
U
فشار مانومتری
gossypium
U
داروی فشار
group pressure
U
فشار گروهی
head loss
U
افت فشار
excess pressure
U
فشار اضافی
equilibrium vapor pressure
U
فشار به حد تعادل
equilibrium pressure
U
فشار تعادلی
dynamic pressure
U
فشار دینامیکی
dynamic pressure
U
فشار پویا
earth pressure
U
فشار خاک
economic pressure
U
فشار اقتصادی
edge pressure
U
فشار لبه
effective pressure
U
فشار موثر
electric tension
U
فشار الکتریکی
end thrust
U
فشار محوری
cold water test pressure
U
ازمایش فشار اب
inclined compression
U
فشار مایل
pressure surface
U
سطح فشار
standard atmospheric pressure
U
فشار متعارفی جو
starting pressure
U
فشار استارت
static head
U
فشار ایستایی
static pressure
U
فشار ایستایی
stress of poverty
U
فشار بینوایی
thrust of the arch
U
فشار طاق
to bear pressure upon
U
فشار اوردن بر
to press up
U
با فشار بالابردن
to squeeze to death
U
با فشار کشتن
torisonal strain
U
فشار پیچشی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com