Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blobber
U
چربی یاپیه نهنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
whale man
U
صیاد نهنگ نهنگ گیر
lipoma
U
تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble
U
قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
degreasing
U
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
fattest
U
چربی چربی دار
fatter
U
چربی چربی دار
fats
U
چربی چربی دار
fat
U
چربی چربی دار
alligators
U
نهنگ
alligator
U
نهنگ
bull whale
U
نهنگ نر
whale
U
نهنگ
ceti
U
نهنگ
cetus
U
نهنگ
whales
U
نهنگ
train oil
U
روغن نهنگ
whaling
U
شکار نهنگ
fluke
U
انتهای دم نهنگ
flukes
U
انتهای دم نهنگ
baleen
U
استخوان نهنگ
sperm whale
U
نهنگ عنبر
gavial
U
نهنگ هندی
whalers
U
نهنگ گیر
bull whale
U
نهنگ ماده
whaler
U
نهنگ گیر
whale calf
U
بچه نهنگ
sperm whales
U
نهنگ عنبر
whales
U
نهنگ صید کردن
whale
U
نهنگ صید کردن
whalers
U
قایق صید نهنگ
manatee
U
نهنگ کوچک دریایی
whaler
U
قایق صید نهنگ
whale blow
U
نهنگ ها اب را به بیرون می دمند
whale line
U
طناب نهنگ گیری
sea cow
U
نهنگ اسب ابی
narwhal
U
نهنگ دریایی قطب شمال
narwal
U
نهنگ دریایی قطب شمال
flitch
U
تکه مکعب پیه نهنگ
narwhale
U
نهنگ دریایی قطب شمال
whalebone
U
استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
finback
U
بالن یا نهنگ سواحل اقیانوس اطلس
Brit
U
جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brits
U
جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
tallow
U
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
whaleboat
U
قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
leviathan
U
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathans
U
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
creaminess
U
چربی
lipid
U
چربی
thin
U
کم چربی
fatless
U
بی چربی
myelin
U
چربی پی
meager
U
بی چربی
lubricous
U
چربی
lipide
U
چربی
oiliness
U
چربی
greasiness
U
چربی
greasily
U
با چربی
adiposeness or diposity
U
چربی
oiling
U
چربی
greasing
U
چربی
greased
U
چربی
fats
U
چربی
meagre
U
بی چربی
thinned
U
کم چربی
fatness
U
چربی
fatter
U
چربی
oils
U
چربی
fattest
U
چربی
oil
U
چربی
fat
U
چربی
thins
U
کم چربی
greasy
U
چربی
thinnest
U
کم چربی
thinners
U
کم چربی
grease
U
چربی
skim milk
U
شیر بی چربی
grease
U
روغن چربی
vegtable fat
U
چربی گیاهی
lipuria
U
چربی در پیشاب
greased
U
روغن چربی
degreasing
U
اب کردن چربی
fatty
U
چربی مانند
lipophilic
U
چربی گرای
lipotropic
U
چربی سوز
lipophilic
U
چربی دوست
lipomatous
U
چربی مانند
greasing
U
روغن چربی
lard
U
چربی خوک
sebaceous
U
چربی دار
lipoid
U
شبه چربی
suint
U
چربی پشم
grease trap
U
بازیابی چربی
wool fat
U
چربی پشم
animal fat
U
چربی حیوانی
aliphatic
U
چربی دار
adipose tissue
U
بافت چربی
adipocere
U
چربی لاش
adipic
U
وابسته به چربی
blackheads
U
چربی دانه
blackhead
U
چربی دانه
casein
U
پنیر بی چربی
grease trap
U
چربی گیر
flense
U
چربی گرفتن از
fattiness
U
خاصیت چربی
wool grease
U
چربی پشم
fat is insoluble in water
U
چربی در اب حل نمیشود
whipping cream
U
خامهی پر چربی
leather head
U
چربی دانه
comedo
U
چربی دانه
unsaturated fat
U
چربی اشباع نشده
lipolysis
U
تجزیه وتحلیل چربی
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
greasily
U
به شکل روغن یا چربی
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
emulsions
U
ذرات چربی دراب
emulsion
U
ذرات چربی دراب
lubricity
U
شهوانی بودن چربی
saturated fat
U
چربی اشباع شده
saturated fats
U
چربی اشباع شده
fatback
U
چربی پشت خوک
adipose tissue
U
چربی حیوانی پیه
blubbering
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered
U
چربی اوردن هایهای گریستن
butyrometer
U
الت سنجش چربی شیر
poly unsaturated fat
U
پلی چربی اشباع نشده
blubber
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbers
U
چربی اوردن هایهای گریستن
lard
U
گوشت خوک چربی زدن
lardoon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lanoloin
U
چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
lardon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
I clinched a lucrative deal.
U
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pate de foie gras
U
خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
blubbered
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbers
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbering
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubber
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
greasing
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greased
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lactoscope
U
شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
lipoprotein
U
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
suet
U
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
grease
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lipotropic
U
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
myelin sheath
U
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
lipide
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipid
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
glycogenesis
U
تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
fat
U
چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fats
U
چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fattest
U
چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fatter
U
چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
lanolin
U
لانولین
[ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com