English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flense U چربی گرفتن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lipoma U تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble U قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
fats U چربی چربی دار
fattest U چربی چربی دار
fat U چربی چربی دار
fatter U چربی چربی دار
myelin U چربی پی
fatter U چربی
meager U بی چربی
lipide U چربی
oil U چربی
thin U کم چربی
oiling U چربی
thinned U کم چربی
oils U چربی
oiliness U چربی
meagre U بی چربی
fatless U بی چربی
fatness U چربی
lipid U چربی
thinners U کم چربی
thinnest U کم چربی
thins U کم چربی
greased U چربی
fat U چربی
fattest U چربی
fats U چربی
lubricous U چربی
greasing U چربی
greasy U چربی
grease U چربی
adiposeness or diposity U چربی
creaminess U چربی
greasily U با چربی
greasiness U چربی
lipophilic U چربی دوست
aliphatic U چربی دار
lipomatous U چربی مانند
lipuria U چربی در پیشاب
lipotropic U چربی سوز
lipoid U شبه چربی
greasing U روغن چربی
grease U روغن چربی
whipping cream U خامهی پر چربی
grease trap U بازیابی چربی
grease trap U چربی گیر
vegtable fat U چربی گیاهی
fattiness U خاصیت چربی
greased U روغن چربی
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
leather head U چربی دانه
lipophilic U چربی گرای
adipic U وابسته به چربی
adipocere U چربی لاش
adipose tissue U بافت چربی
fatty U چربی مانند
animal fat U چربی حیوانی
wool fat U چربی پشم
comedo U چربی دانه
wool grease U چربی پشم
blackhead U چربی دانه
suint U چربی پشم
sebaceous U چربی دار
lard U چربی خوک
casein U پنیر بی چربی
degreasing U اب کردن چربی
blackheads U چربی دانه
skim milk U شیر بی چربی
saturated fat U چربی اشباع شده
saturated fats U چربی اشباع شده
adipose tissue U چربی حیوانی پیه
greasily U به شکل روغن یا چربی
emulsioned U ذرات چربی دراب
emulsions U ذرات چربی دراب
emulsioning U ذرات چربی دراب
blobber U چربی یاپیه نهنگ
lubricity U شهوانی بودن چربی
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
emulsion U ذرات چربی دراب
fatback U چربی پشت خوک
lipolysis U تجزیه وتحلیل چربی
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
butyrometer U الت سنجش چربی شیر
blubbered U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbers U چربی اوردن هایهای گریستن
blubber U چربی اوردن هایهای گریستن
lard U گوشت خوک چربی زدن
pate de foie gras U خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
lanoloin U چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
greasing U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
greased U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubbered U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubber U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
grease U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubbers U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lactoscope U شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
blubbering U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lipide U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
myelin sheath U ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
lipid U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
glycogenesis U تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
fat U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fattest U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fats U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fatter U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
cork U گرفتن
get off the ground <idiom> U پا گرفتن
seizes U گرفتن
seized U گرفتن
grabs U گرفتن
corks U گرفتن
To treat flippantly(lightly). U شل گرفتن
overtake U گرفتن
to shut off U را گرفتن
grab U گرفتن
ceasing U گرفتن
ceases U گرفتن
grabbed U گرفتن
wive U زن گرفتن
ceased U گرفتن
cease U گرفتن
grabbing U گرفتن
retaking U پس گرفتن
seize U گرفتن
encumbering U گرفتن
encumbers U گرفتن
withdraw U پس گرفتن
withdraws U پس گرفتن
resume U از سر گرفتن
withdrawal U پس گرفتن
blinds U گرفتن
blinded U گرفتن
blind U گرفتن
withdrawals U پس گرفتن
catch U گرفتن
resumed U از سر گرفتن
to nestle oneself U جا گرفتن
encumbered U گرفتن
adeem U پس گرفتن
retakes U پس گرفتن
retake U پس گرفتن
retaken U پس گرفتن
resuming U از سر گرفتن
break out U در گرفتن
resumes U از سر گرفتن
encumber U گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
resumption U از سر گرفتن
hold U گرفتن
take U گرفتن
skims U کف گرفتن از
retreats U پس گرفتن
skims U گرفتن کف
retreating U پس گرفتن
retreated U پس گرفتن
retreat U پس گرفتن
abating U اب گرفتن از
to take one's stand U جا گرفتن
abates U اب گرفتن از
skimmed U گرفتن کف
tong U گرفتن
recapturing U پس گرفتن
recaptures U پس گرفتن
recaptured U پس گرفتن
skim U کف گرفتن از
holds U گرفتن
skim U گرفتن کف
skimmed U کف گرفتن از
To go bad and stink. U بو گرفتن
recapture U پس گرفتن
to take up U گرفتن
to whisk away or off U گرفتن
unsay U پس گرفتن
to take fast hold of U گرفتن
retrieves U پس گرفتن
to station oneself U جا گرفتن
overtakes U گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com