English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2653 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fat U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fats U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fatter U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fattest U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
stall feed U پرواری کردن
to feed off U پرواری کردن
beefed up U پرواری کردن و ذبح کردن
fattens U چاق کردن پرواری کردن
fattened U چاق کردن پرواری کردن
beef U پرواری کردن و ذبح کردن
fatten U چاق کردن پرواری کردن
fattened U فربه کردن
fattens U فربه کردن
fatten U فربه کردن
degreasing U اب کردن چربی
lipoma U تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble U قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
fat U چربی چربی دار
fatter U چربی چربی دار
fats U چربی چربی دار
fattest U چربی چربی دار
fatted or tened U پرواری
in grease U پرواری
fatling U پرواری
brawniness U پرواری
stall fed U پرواری
stalled U پرواری
well-fed U پرواری
steer U گوساله پرواری
steered U گوساله پرواری
beef cattle U گاو پرواری
feeder U چارپایان پرواری
vealer U گوساله پرواری
feeders U چارپایان پرواری
steers U گوساله پرواری
porker U بچه خوک پرواری
porket U بچه خوک پرواری
fat heart U دل فربه
beefy U فربه
fleshier U فربه
fatter U فربه
heavyweights U فربه
heavyweight U فربه
heavy-set U فربه
plumpy U فربه
fleshiest U فربه
well-fed U فربه
plumpest U فربه
fattest U فربه
hammy U فربه
corpulent U فربه
fleshy U فربه
plump U فربه
pursy U فربه
in pride of grease U فربه
fats U فربه
in grease U فربه
fat U فربه
tubby U فربه
obese U فربه
hog U خوک پرواری بزور گرفتن
hogs U خوک پرواری بزور گرفتن
hogged U خوک پرواری بزور گرفتن
fatling U بره یا گوساله ویاحیوان پرواری
aberdeen angus U گاو بی شاخ پرواری اسکاتلندی
endomorphy U فربه تنی
to fil out U فربه شدن
pyknic type U سنخ فربه تن
fulsome U فربه شهوانی
to grow fat U فربه شدن
fat guts U ادم فربه وگوشتالو
pudding face U صورت بزرگ و فربه
plumpest U چاق وچله فربه ساختن
plumper U فربه کننده دروغ محض
plump U چاق وچله فربه ساختن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
oiliness U چربی
fatter U چربی
greasing U چربی
greasy U چربی
fatless U بی چربی
fatness U چربی
fat U چربی
thinnest U کم چربی
thin U کم چربی
lipide U چربی
lipid U چربی
meager U بی چربی
creaminess U چربی
thinned U کم چربی
thinners U کم چربی
grease U چربی
greased U چربی
meagre U بی چربی
myelin U چربی پی
lubricous U چربی
thins U کم چربی
adiposeness or diposity U چربی
oils U چربی
fats U چربی
fattest U چربی
oil U چربی
oiling U چربی
greasiness U چربی
greasily U با چربی
blackhead U چربی دانه
lipotropic U چربی سوز
lipoid U شبه چربی
blackheads U چربی دانه
comedo U چربی دانه
casein U پنیر بی چربی
wool fat U چربی پشم
grease U روغن چربی
suint U چربی پشم
leather head U چربی دانه
lipuria U چربی در پیشاب
adipic U وابسته به چربی
flense U چربی گرفتن از
aliphatic U چربی دار
animal fat U چربی حیوانی
lipomatous U چربی مانند
lipophilic U چربی دوست
lipophilic U چربی گرای
adipose tissue U بافت چربی
adipocere U چربی لاش
skim milk U شیر بی چربی
fatty U چربی مانند
lard U چربی خوک
whipping cream U خامهی پر چربی
greased U روغن چربی
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
sebaceous U چربی دار
fattiness U خاصیت چربی
wool grease U چربی پشم
greasing U روغن چربی
grease trap U چربی گیر
grease trap U بازیابی چربی
vegtable fat U چربی گیاهی
emulsions U ذرات چربی دراب
saturated fats U چربی اشباع شده
greasily U به شکل روغن یا چربی
adipose tissue U چربی حیوانی پیه
emulsioning U ذرات چربی دراب
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
saturated fat U چربی اشباع شده
emulsion U ذرات چربی دراب
blobber U چربی یاپیه نهنگ
emulsioned U ذرات چربی دراب
lubricity U شهوانی بودن چربی
fatback U چربی پشت خوک
lipolysis U تجزیه وتحلیل چربی
lard U گوشت خوک چربی زدن
blubber U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering U چربی اوردن هایهای گریستن
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
blubbers U چربی اوردن هایهای گریستن
butyrometer U الت سنجش چربی شیر
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lanoloin U چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pate de foie gras U خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
lactoscope U شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
greasing U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubber U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
blubbered U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbering U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbers U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
grease U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
greased U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com