English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blubber U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbered U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbering U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbers U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lipoma U تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble U قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
fats U چربی چربی دار
fattest U چربی چربی دار
fatter U چربی چربی دار
fat U چربی چربی دار
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
flask U بالن
flasks U بالن
balloon U بالن
ballooned U بالن
ballooning U بالن
balloons U بالن
baloon بالن
baleen U بالن
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
volumetric flask U بالن ژوژه
claisen flask U بالن کلایزن
kjeldahl flask U بالن کلدال
whalers U صیاد بالن
whaler U صیاد بالن
round bottom flask U بالن ته گرد
ground jointed flask U بالن سرسنبادهای
hot-air balloons U بالن ورزشی
three necked flask U بالن سه دهانه
two necked flask U بالن دو دهانه
hot-air balloon U بالن ورزشی
filter flask U بالن صافی
absorption flask U بالن جذب
hot air balloon U بالن ورزشی
train oil U روغن بالن
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
long necked flask U بالن گردن دراز
burner U تولیدکننده حرارت در بالن
dirigible U کشتی هوایی بالن
erlenmeyer flask U بالن ارلن مایر
short necked flask U بالن گردن کوتاه
burners U تولیدکننده حرارت در بالن
volumetric flask U بالن حجم سنجی
porpoise U بالن یانهنگ دندان دار
whaleback U هر جسمی شبیه پشت بالن
acetylization flask U بالن استیل دار کردن
spinnaker U بادبان 3 گوشه بشکل بالن
porpoises U بالن یانهنگ دندان دار
kite U بادبان 3 گوشه بشکل بالن کایت
kites U بادبان 3 گوشه بشکل بالن کایت
finback U بالن یا نهنگ سواحل اقیانوس اطلس
radiosonde U بالن مخصوص سنجش هوادر هواسنجی
drag line U طنای اویزان از بالن هنگام فرود
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
pyrometer U وسیله سنجش درجه حرارت هوا در بالن
flameout U قطع کار دستگاه ایجاد حرارت بالن
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
blast valve U سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
maneuvering vent U شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
vent valve U دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
deflation port U سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
thinned U کم چربی
thin U کم چربی
adiposeness or diposity U چربی
oiling U چربی
creaminess U چربی
thinners U کم چربی
thinnest U کم چربی
greasiness U چربی
greasily U با چربی
oil U چربی
oils U چربی
fattest U چربی
thins U کم چربی
meager U بی چربی
fat U چربی
lubricous U چربی
greasing U چربی
meagre U بی چربی
greased U چربی
fatter U چربی
grease U چربی
fats U چربی
oiliness U چربی
lipid U چربی
greasy U چربی
fatless U بی چربی
lipide U چربی
myelin U چربی پی
fatness U چربی
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
wool fat U چربی پشم
lipomatous U چربی مانند
vegtable fat U چربی گیاهی
wool grease U چربی پشم
adipocere U چربی لاش
whipping cream U خامهی پر چربی
lipophilic U چربی دوست
comedo U چربی دانه
lipuria U چربی در پیشاب
lipoid U شبه چربی
lipotropic U چربی سوز
lipophilic U چربی گرای
leather head U چربی دانه
adipose tissue U بافت چربی
blackheads U چربی دانه
lard U چربی خوک
animal fat U چربی حیوانی
aliphatic U چربی دار
sebaceous U چربی دار
degreasing U اب کردن چربی
greasing U روغن چربی
greased U روغن چربی
grease U روغن چربی
blackhead U چربی دانه
fatty U چربی مانند
skim milk U شیر بی چربی
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
flense U چربی گرفتن از
fattiness U خاصیت چربی
casein U پنیر بی چربی
suint U چربی پشم
grease trap U چربی گیر
adipic U وابسته به چربی
grease trap U بازیابی چربی
greasily U به شکل روغن یا چربی
fatback U چربی پشت خوک
saturated fat U چربی اشباع شده
emulsion U ذرات چربی دراب
saturated fats U چربی اشباع شده
emulsioned U ذرات چربی دراب
emulsioning U ذرات چربی دراب
lipolysis U تجزیه وتحلیل چربی
emulsions U ذرات چربی دراب
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
lubricity U شهوانی بودن چربی
blobber U چربی یاپیه نهنگ
adipose tissue U چربی حیوانی پیه
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
blubber U چربی اوردن هایهای گریستن
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
butyrometer U الت سنجش چربی شیر
lard U گوشت خوک چربی زدن
blubbers U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered U چربی اوردن هایهای گریستن
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lanoloin U چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
pate de foie gras U خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
greased U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
grease U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greasing U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lactoscope U شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
myelin sheath U ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
lipide U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipid U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
glycogenesis U تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com