English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
destination U را قرار می دهید
destinations U را قرار می دهید
may i see you home? U اجازه دهید شمارابخانه
Please let me know. U لطفا"به من اطلاع دهید
have patience with me U بمن مهلت دهید
let me know U بمن اطلاع دهید
give it a shake U انرا تکان دهید
show your ticket to him U بلیط خودراباونشان دهید
permit me to say U اجازه دهید بگویم
Please reply as a matter of urgency. U لطفا فوری پاسخ دهید.
If not , please let me know. U درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
Please show me the way out I'll show you ! U لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
go on U سخن خود را ادامه دهید
Might I ask a question? U اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
resolveme this U این پرسش را پاسخ دهید
show him your ticket U بلیط خودرا باو نشان دهید
mouses U که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse U که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
continue port/starboard U چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
hard starboard U سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
arrow pointer U پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
linking U طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
hard port U فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
whyŠthere is the answer U در سر جواب
comeback U جواب
comebacks U جواب
replied U جواب
replies U جواب
reply U جواب
counterplea U جواب رد
replying U جواب
repost U جواب
antiphony U جواب
in reply to U در جواب
resolvent U جواب
recalcitrancy U جواب رد
riposted U جواب
riposte U جواب
rejoinders U جواب
rejoinder U جواب
response U جواب
recalcitrance U جواب رد
ripostes U جواب
irreprovable U بی جواب
responses U جواب
riposting U جواب
toss off <idiom> U حاضر جواب
irrefragably U بطور بی جواب
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
send away U جواب دادن
A straightforward answer. U جواب سر راست
have it <idiom> U به جواب رسیدن
voice response U جواب صوتی
to make a response U جواب دادن
to give the mitten U جواب کردن
snip snap U جواب زیرکانه
responsory U جواب جماعت
response position U مکان جواب
The wrong answer. U جواب غلط
reply paid U جواب قبول
recitative U جواب دادن
undertaker U جواب گو مسئول
question answer U سئوال- جواب
A correct answer. U جواب صحیح
an abrupt answer U جواب تند
answering U : جواب پاسخ
undertakers U جواب گو مسئول
responded U جواب دادن
interlocutor U جواب دهنده
interlocutors U جواب دهنده
unanswerable U جواب ناپذیر
answered U : جواب پاسخ
nope U جواب منفی
responds U جواب دادن
undertaking U جواب گو مسئول
respond U جواب دادن
answerable U جواب دار
answer U : جواب پاسخ
auto answer U خود جواب
favourable U جواب مساعد
brusque U پیش جواب
counter memorial U جواب یادداشت
answer mode U حالت جواب
answers U : جواب پاسخ
answer pennant U پرچم جواب
sockdolager U اتمام حجت جواب
rebutting U جواب متقابل دادن
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
sally U جواب سریع و زیرکانه
sallies U جواب سریع و زیرکانه
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
rebutted U جواب متقابل دادن
rebuts U جواب متقابل دادن
repartee U جواب شوخی امیز
answers U جواب احتیاج را دادن
answering U جواب احتیاج را دادن
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
rebut U جواب متقابل دادن
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
answered U جواب احتیاج را دادن
to return a greeting U جواب سلام دادن
Touché! U خوب جواب دادی!
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
retorts U جواب متقابل تلافی
answer U جواب احتیاج را دادن
retort U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
replying U جواب شفاهی دفاعیه
retorts U جواب متقابل دادن
reply U جواب شفاهی دفاعیه
corespondent U مسئول جواب گویی
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
replied U جواب شفاهی دفاعیه
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
telephone responder U جواب دهنده تلفن
sockdologer U اتمام حجت جواب
replies U جواب شفاهی دفاعیه
unique solution U جواب منحصر بفرد
have her cable U لنگر جواب دادن
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
audio response device U دستگاه جواب دهنده سمعی
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
antiphony U انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
answer U جواب دادن از عهده برامدن
answered U جواب دادن از عهده برامدن
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
answering U جواب دادن از عهده برامدن
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
the answer is right under your nose <idiom> U جواب مثل روز روشن است
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsor U دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
A sharp note(reply). U نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
This does not satisfy me. U این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon U سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
case U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
cases U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
Force is the answer to force. <proverb> U جواب زور را زور مى دهد .
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com