English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heater U چراغ خوراک پزی
heaters U چراغ خوراک پزی
cooker U چراغ خوراک پزی
cookers U چراغ خوراک پزی
Primus U چراغ خوراک پزی
Primuses U چراغ خوراک پزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hot plate U چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
hot-plate U چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
hot-plates U چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
Other Matches
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
messes U :یک خوراک
oligotrophic U کم خوراک
pabulum U خوراک
repast U خوراک
repasts U خوراک
passage money U خوراک
mess U :یک خوراک
nourishment U خوراک
tacks U خوراک
foods U خوراک
keeps U خوراک
nutriments U خوراک
nutriment U خوراک
chow U خوراک
victuals U خوراک
viands U خوراک
chows U خوراک
tucker U خوراک
tack U خوراک
tacked U خوراک
tacking U خوراک
food U خوراک
keep U خوراک
fares U خوراک
meats U خوراک
intake U خوراک
intakes U خوراک
at mess U سر خوراک
meat U خوراک
messmate U هم خوراک
feed U خوراک
faring U خوراک
feeds U خوراک
fare U خوراک
nutrition U خوراک
fared U خوراک
butterpump U غم خوراک
regaled U خوراک لذیذ
regales U خوراک لذیذ
regaling U خوراک لذیذ
eating U خورد و خوراک
food gathering U خوراک اوری
frugal food U خوراک ساده
dosage U یک خوراک دارو
viand U خوراک ماکولات
eating U خوش خوراک
regale U خوراک لذیذ
grubs U خوراک خواربار
chop house U خوراک خانه
boarding houses U خوابگاه و خوراک
boarding house U خوابگاه و خوراک
eating house U خوراک پزخانه
autotroph U خوراک ساز
at meat U سر خوراک یا غذا
feedstuff U خوراک حیوانات
dosages U یک خوراک دارو
grub U خوراک خواربار
grubbed U خوراک خواربار
cannon fodder U خوراک توپ
he partook of fare U در خوراک ما شریک شد
slipslop U خوراک ابکی
sitophobia U خوراک هراسی
feeder U خوراک دهنده
insects U کرم خوراک
queasiness U سنگینی خوراک
heterotroph U خوراک گیر
preparation of food U تهیه خوراک
piece de resistance U خوراک اصلی
nourish U خوراک دادن
nourishes U خوراک دادن
dosing U یک خوراک دارو
doses U یک خوراک دارو
dosed U یک خوراک دارو
insect U کرم خوراک
to give to eat U خوراک دادن
to d. up U خوراک گذاردن
timbale U خوراک دلمه
treats U خوراک رایگان
kingfisher U ماهی خوراک
meal time U وقت خوراک
meal time U موقع خوراک
feeders U خوراک دهنده
dose U یک خوراک دارو
nourished U خوراک دادن
food stamp U تمبر خوراک
treat U خوراک رایگان
snacks U خوراک مختصر
snack U خوراک سرپایی
recipe U خوراک دستور
feed U خوراک دادن
snacks U خوراک سرپایی
gourmet U خوراک شناس
dishes U سینی خوراک
plat du jour U خوراک روز
feeds U خوراک علوفه
feeds U خوراک دادن
feed U خوراک علوفه
dish U سینی خوراک
recipes U خوراک دستور
gourmets U خوراک شناس
slops U خوراک ابکی
menu U فهرست خوراک
support [nourish, feed] U خوراک دادن
plats du jour U خوراک روز
menus U فهرست خوراک
hors d'oeuvre U پیش خوراک
hors d'oeuvres U پیش خوراک
junk food U گنده خوراک
health foods U خوراک بهداشتی
suave U خوش خوراک
aliment U خوراک دادن
food stamps U تمبر خوراک
health food U خوراک بهداشتی
treated U خوراک رایگان
junk foods U گنده خوراک
snack U خوراک مختصر
sanguification U تبدیل خوراک بخون
kitchen U محل خوراک پزی
rotisserie U مغازه خوراک پزی
kitchens U محل خوراک پزی
hoppers U محفظه خوراک دستگاه
hopper U محفظه خوراک دستگاه
recipes U دستور خوراک پزی
pitch into U به خوراک حمله کردن
piece deresistance U بخش عمده خوراک
revalenta U خوراک عدس واردجو
chilies U خوراک لوبیای پر ادویه
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
feed belt U نوار خوراک دهنده
feeding group U قسمت خوراک دهنده
Chile U خوراک لوبیای پر ادویه
gratin U خوراک ته دیم دار
he cannot earn his own keep U اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
larder U گنجه خوراک خوراکی
holozoic U جانور خوراک گیر
kickshaw U خوراک خوش مزه
kitchener U بخاری خوراک پزی
chili U خوراک لوبیای پر ادویه
larders U گنجه خوراک خوراکی
spaghetti U خوراک رشته فرنگی
chillies U خوراک لوبیای پر ادویه
chilli U خوراک لوبیای پر ادویه
cresture conforts U خوراک و پوشاک خوب
cuisine U روش اشپزی خوراک
doze U دوز یک خوراک دارو
dozed U دوز یک خوراک دارو
dozes U دوز یک خوراک دارو
receiver U دستگاه خوراک دهنده
receiver U جعبه خوراک دهنده
dozing U دوز یک خوراک دارو
recipe U دستور خوراک پزی
vegetable diet U خوراک سبزی دار
receivers U دستگاه خوراک دهنده
trencherman U ادم خوش خوراک
throphogen U لایه خوراک ساز
thropholyt U لایه خوراک کاه
nosh U خوراک سبک خوردن
to eat one's mutton U یا کسی خوراک خوردن
receivers U جعبه خوراک دهنده
dose U خوراک دوا یا شربت
doses U خوراک دوا یا شربت
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
convenience food U خوراک پیش پخته
dainty U گوشت یا خوراک لذیذ
convenience foods U خوراک پیش پخته
helping U یک وعده یا پرس خوراک
fast food U تند خوراک تندکار
dosing U خوراک دوا یا شربت
dosed U خوراک دوا یا شربت
nightlights U چراغ کم سو
overtaking light U چراغ
nightlight U چراغ کم سو
lamps U چراغ
lampad U چراغ
white steaming light U چراغ
lamp چراغ
lamplighter U چراغ چی
lampers U چراغ
doze U مقدار کافی از یک دارو خوراک
hodgepodge U خوراک همه چیز درهم
dozed U مقدار کافی از یک دارو خوراک
colcannon U خوراک کلم وسیب زمینی
it is highly valued as food U برای خوراک بسیارمطلوب است
cookshop U دکان خوراک پزی مهمانخانه
chemotrophic treatment U تسویه خوراک ساخت شیمیایی
dozes U مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing U مقدار کافی از یک دارو خوراک
gormand U خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
delicacy U نازک بینی خوراک لذیذ
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
haricots U خوراک راگو با لوبیا سبز
pantler U متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
gourmet U خبره خوراک شراب شناس
delicacies U نازک بینی خوراک لذیذ
rechauffe U خوراک دوباره گرم کرده
haricot U خوراک راگو با لوبیا سبز
the garden provides food U باغ خوراک تهیه میکند
gourmets U خبره خوراک شراب شناس
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com