English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
justifies U چاپ گرفتن با حاشیه سمت چپ مستقیم
justify U چاپ گرفتن با حاشیه سمت چپ مستقیم
justifying U چاپ گرفتن با حاشیه سمت چپ مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
justifies U چاپ با حاشیه مستقیم در سمت راست
justifying U چاپ با حاشیه مستقیم در سمت راست
justify U چاپ با حاشیه مستقیم در سمت راست
justification U انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
justifications U انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
justify U تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justifying U تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justifies U تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
righting U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
jack knife U خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
Zipper selvage U حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
frieze U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
draft U حاشیه
list U حاشیه
fimbriation U حاشیه
fringes U حاشیه
draught U حاشیه
braid U حاشیه
rims U حاشیه
bordered U حاشیه زه
border line U خط حاشیه
bordered U حاشیه
bordering U حاشیه
apostil U حاشیه
rim U حاشیه
border U حاشیه زه
braided U حاشیه
marginal U حاشیه
brink U حاشیه
border U حاشیه
marginally U در حاشیه
bordering U حاشیه زه
outskirt U حاشیه
skirts U حاشیه
margin U حاشیه
fringe U حاشیه
rand U حاشیه
marge U حاشیه
postil U حاشیه
verges U حاشیه
kerb=curb U حاشیه
verge U حاشیه
margins U حاشیه
selvage U حاشیه
margent U حاشیه
gloss U حاشیه
frilling U حاشیه
listel U حاشیه
braids U حاشیه
brims U حاشیه
skirt U حاشیه
margine U حاشیه
selvedge U حاشیه
marginate U حاشیه
skirted U حاشیه
marginal note U حاشیه
brim U حاشیه
brimmed U حاشیه
skirter U حاشیه رو
brimming U حاشیه
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
annotating U حاشیه نوشتن
annotates U حاشیه نوشتن
profit margin U حاشیه سود
profit margins U حاشیه سود
annotate U حاشیه نوشتن
annotated U حاشیه نوشتن
bleeding edge U حاشیه نقشه
marginalises U در حاشیه قراردادن
gloss U حاشیه نوشتن بر
buffer distance U حاشیه امنیت
frill U حاشیه دوختن بر
marge U حاشیه دارکردن
bordered U حاشیه گذاشتن
edging U حاشیه یابی
edgings U حاشیه یابی
border U حاشیه گذاشتن
frills U حاشیه دوختن بر
hem U حاشیه دارکردن
annotator U حاشیه نویس
hemmed U حاشیه دارکردن
hemming U حاشیه دارکردن
hems U حاشیه دارکردن
bordering U حاشیه گذاشتن
border U حاشیه فرش
lister U حاشیه دوز
offset U حاشیه صحافی
offsetting U حاشیه صحافی
fimbriated U حاشیه دار
kerbs U حاشیه پیاده رو
kerb U حاشیه پیاده رو
braid U نوار حاشیه
braided U نوار حاشیه
fimbriate U حاشیه دار
emarginate U برداشتن حاشیه از
anconis U حاشیه تزئین
ancon U حاشیه تزئین
braids U نوار حاشیه
fringy U حاشیه دار
impluse margine U حاشیه ایمپولز
scholiast U حاشیه نویس
limbate U حاشیه دار
sewing U حاشیه دوزی
margent U حاشیه کتاب
fixing U حاشیه ریشه
marginalia U یادداشتهای حاشیه
annotation U حاشیه نویسی
laciniated U حاشیه دار
friezes U حاشیه ارایشی
laciniate U حاشیه دار
frieze U حاشیه ارایشی
annotations U حاشیه نویسی
drawnwork U حاشیه دوزی
rimmed U حاشیه دار
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
rims U لبه حاشیه
marginalizing U در حاشیه قراردادن
marginalised U در حاشیه قراردادن
marginalising U در حاشیه قراردادن
marginalize U در حاشیه قراردادن
marginalized U در حاشیه قراردادن
marginalizes U در حاشیه قراردادن
circumstantiality U حاشیه پردازی
fringed U حاشیه دار
frilled U حاشیه دار
marginal U وابسته به حاشیه
divagation U حاشیه روی
marginally U بطور حاشیه
frizzly U حاشیه دار
rim U لبه حاشیه
frizzy U حاشیه دار
unresolved corners U حاشیه متقاطع
crisfate U دارای حاشیه موجی
repand U دارای حاشیه موجی
fringes U حاشیه دار کردن
annotation symbol U علامت حاشیه نویسی
binding offset U حاشیه جبران شیرازه
tots U سرجمع حاشیه نویسی
drawnwork U حاشیه توری پارچه
chitterlings U حاشیه چین دار
candlewick U نخ پنبهای حاشیه دوزی
chitlings U حاشیه چین دار
purfle U حاشیه دوزی کردن
purfle U حاشیه راتزئین کردن
purfle U ارایش حاشیه دوزی
tat U حاشیه توری گذاشتن
border U حاشیه دار کردن
chitlins U حاشیه چین دار
fuller U حدیده حاشیه دار
tat U توری حاشیه بافتن
bordered U حاشیه دار کردن
furbelow U حاشیه چین دار
fringe U حاشیه دار کردن
tot U سرجمع حاشیه نویسی
solvency margin U حاشیه عدم اعسار
sinuate U دارای حاشیه موجی
to margin the text of a book U در حاشیه گذاشتن کتاب
sheetlines U خطوط حاشیه نقشه
cylinder skirt U حاشیه یا دامنه سیلندر
tatting U توری حاشیه لباس
friezes U حاشیه زینتی دادن به
cushion-course U [حاشیه تزئینی نازبالش]
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com