English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
catling U چاقوی تشریح یاجراحی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dissecting knife U چاقوی تشریح
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
spud U چاقوی کوتاه
spuds U چاقوی کوتاه
case knife U چاقوی بزرگ
moon knife U چاقوی هلالی
pocket knife U چاقوی جیبی
drawknife U چاقوی دو دسته
the knife U چاقوی جراحی
circular cutter head U چاقوی گرد
flick-knives U چاقوی ضامندار
flick-knife U چاقوی ضامندار
three bladed knife U چاقوی سه تیغه
pocketknife U چاقوی جیبی
pocket knives U چاقوی جیبی
pigsticker U چاقوی بزرگ
case knife U چاقوی جلد دار
clasp knife U چاقوی ضامن دار
penknife U چاقوی کوچک جیبی
penknives U چاقوی کوچک جیبی
jack-knifed U چاقوی بزرگ جیبی
jack-knifes U چاقوی بزرگ جیبی
jack-knifing U چاقوی بزرگ جیبی
jack-knives U چاقوی بزرگ جیبی
jack-knife U چاقوی بزرگ جیبی
bistoury U چاقوی کوچک جراحی
switchblade knife U چاقوی ضامن دار
sheath knives U چاقوی غلاف دار
moon knife U چاقوی پوست تراشی
keratotome U چاقوی قرنیه شکافی
keratome U چاقوی قرینه شکافی
jackknife U چاقوی بزرگ جیبی
sheath knife U چاقوی غلاف دار
drawshave U چاقوی دوسردسته دار
drawingknife U چاقوی دوسردسته دار
scalpel U چاقوی کالبد شکافی
scalpel U چاقوی کوچک جراحی
scalpels U چاقوی کالبد شکافی
scalpels U چاقوی کوچک جراحی
grapefruit knife چاقوی گریپ فروت
pruning knife U چاقوی شاخه زنی
bolo U چاقوی بلند یک لبه قداره
cultrate U بشکل چاقوی شاخه زنی
hack knife U چاقوی مخصوص برش کامل
cultrated U بشکل چاقوی شاخه زنی
carving knives U چاقوی حکاکی یا گوشت بری
carving knife U چاقوی حکاکی یا گوشت بری
trench knitfe U چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
anatomies U تشریح
anatomy U تشریح
illustration U تشریح
illustrations U تشریح
surgeries U تشریح
surgery U تشریح
analysis U تشریح
dissection U تشریح
dissector U تشریح کننده
dissecting U تشریح کردن
dissected U تشریح کردن
dissect U تشریح کردن
entomotomy U تشریح حشرات
dissects U تشریح کردن
neurotomy U تشریح اعصاب
discussions U تشریح مطالب
problem description U تشریح مسئله
zootomy U تشریح حیوانات
anatomist U تشریح کننده
non descript U تشریح ناپذیر
innuendo U یعنی تشریح
innuendos U یعنی تشریح
anatomize U تشریح کردن
anatomies U مبحث تشریح
anatomically U از روی تشریح
analyze U تشریح کردن
innuendoes U یعنی تشریح
autopsy U تشریح مرده
anatomy U مبحث تشریح
description U توصیف تشریح
discussion U تشریح مطالب
descriptions U توصیف تشریح
autopsies U تشریح مرده
autopsy U تشریح نسج مرده
d. anatomy U تشریح مشاهدهای یا تبصیری
syntax language U زبان تشریح نحو
tree surgery U تشریح علمی درخت
anatomist U متخصص علم تشریح
anatomically U مطابق علم تشریح
autopsies U تشریح نسج مرده
aerography U علم تشریح هوا
phytotomy U برش و تشریح گیاه
pdl U زبان تشریح صفحه
page description language U زبان تشریح صفحه
hypotyposis U تشریح مجسم کننده
embryotomy U تشریح جنین درزهدان
kinesiology U تشریح حرکات بدنی انسان
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
prosector U تشریح کننده بدن مرده
vivisector U تشریح کننده جانور زنده
body snatcher U کسی که برای تشریح نبش قبرمیکند
hook knife U چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
White Papers U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
ethnography U تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
explained variance U واریانس تشریح شده تغییرات بیان شده
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
analysed U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed U پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzes U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse U پاره پاره کردن تشریح کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com