Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
housing
U
چارچوب قسمت ساکن دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standard
U
قسمت ساکن دستگاه
standards
U
قسمت ساکن دستگاه
double housing planner
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
double standard planer
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
column grinder
U
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
machine frame
U
چارچوب دستگاه
locomotive frame drilling machine
U
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
boring stay
U
قسمت ساکن مقابل
stator
U
قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
slovak
U
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
stand
U
قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
major assembly
U
قسمت عمده دستگاه
subassembly
U
قسمت فرعی دستگاه
motor unit
U
قسمت موتوروسیله دستگاه موتور
unit assembly
U
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
operations research
U
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
head stock
U
قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
arithmatic unit
U
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
door set
U
در با چارچوب
door frame
U
چارچوب در
rack
U
چارچوب
door case
U
چارچوب در
racked
U
چارچوب
frame
U
چارچوب
door-frame
U
چارچوب در
door-case
U
چارچوب در
quadrat
U
چارچوب
casing
U
چارچوب
racks
U
چارچوب
wracked
U
چارچوب
wracks
U
چارچوب
hake
U
چارچوب
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
chassis frame
U
چارچوب شاسی
threshold
U
استانه چارچوب
thresholds
U
استانه چارچوب
grating
U
چارچوب اهنی
time frame
U
چارچوب زمانی
framework
U
چارچوب چهارچوبه
threshholds
U
استانه چارچوب
crane frame
U
چارچوب جرثقیل
gratings
U
چارچوب اهنی
plan frame
U
چارچوب برنامه
time frames
U
چارچوب زمانی
frameworks
U
چارچوب چهارچوبه
saw gate
U
چارچوب اره
frame
U
قاب چارچوب کمان
door-jamb
U
[تیر عمودی چارچوب در]
frame
U
چارچوب گرفتن طرح کردن
escoinson
U
[گوشه تیر عمودی چارچوب]
chimney-jamb
U
[تیر عمودی چارچوب دودکش]
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
attic door-case
[چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
fusuma
U
[چارچوب متحرک در خانه های ژاپنی]
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
Gibbs surround
U
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
stillage
U
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
go cart
U
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
overlaps
U
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlapped
U
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlap
U
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
walking chair
U
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
static
U
ساکن
lodgers
U
ساکن
stillest
U
ساکن
inert
U
ساکن
resident
U
ساکن
statist
U
ساکن
slack water
U
اب ساکن
stiller
U
ساکن
still
U
ساکن
waveless
U
ساکن
lodger
U
ساکن
irenic
U
ساکن
residents
U
ساکن
residing
U
ساکن
inhabitant
U
ساکن
stills
U
ساکن
stilly
U
ساکن
denizens
U
ساکن
stationary
U
ساکن
denizen
U
ساکن
occupant
U
ساکن
resting
U
ساکن
dead
U
ساکن
dwellings
U
ساکن
domiciled
U
ساکن
quiescent
U
ساکن
inmates
U
ساکن
occupier
U
ساکن
abider
U
ساکن
dweller
U
ساکن
dwelling
U
ساکن
occupants
U
ساکن
abiding
U
ساکن
occupiers
U
ساکن
habitant
U
ساکن
inmate
U
ساکن
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
inhabits
U
ساکن شدن
freemen
U
ساکن شهر
pekinese
U
ساکن شهرپکن
pekineses
U
ساکن شهرپکن
freeman
U
ساکن شهر
northern
U
ساکن شمال
Aborigine
ساکن اولیه
silvicolous
U
ساکن جنگل
breake contact
U
کنتاکت ساکن
pekingeses
U
ساکن شهرپکن
lunarian
U
ساکن ماه
bedlamite
U
ساکن تیمارستان
rusticate
U
ساکن ده شدن
seasider
U
ساکن دریاکنار
quiet
U
ساکن خاموش
denizen
U
ساکن کردن
townee
U
ساکن شهر
quietest
U
ساکن خاموش
nonresidency
U
غیر ساکن
inhabiting
U
ساکن شدن
stationary phase
U
فاز ساکن
abide
U
ساکن شدن
sojourner
U
ساکن موقتی
pacific
U
اقیانوس ساکن
static electricity
U
الکتریسیته ساکن
pelagic
U
ساکن دریا
abhide
U
ساکن شدن
people
U
ساکن شدن
stagirite
U
ساکن شهر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com