English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chart base U چارت مادر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
charted U چارت
chart U چارت
charting U چارت
charts U چارت
graphical training aids U چارت
chart base U چارت مبنا
graphical training aids U چارت اموزشی
graphic training aid U چارت اموزشی
map template U طلق چارت نقشهای
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
boarded U کمیته تخته کار صفحه چارت
fallout wind vector plot U طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
foremother U مادر مادر بزرگ
aerographer's mate U کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
mama U مادر
mothers U مادر
mothering U مادر
mammas U مادر
mother in law U مادر زن
mamas U مادر
mater U مادر
matricidal U مادر کش
matricide U مادر کش
mamma U مادر
mother in low U مادر زن
mother liquid U مادر اب
mother liquor U مادر اب
stepmothers U مادر
mum U مادر
mums U مادر
mothered U مادر
stepmother U مادر
mother-in-law U مادر زن
mom U مادر
moms U مادر
motherless U بی مادر
matriarchs U مادر
matriarch U مادر
mothers-in-law U مادر زن
mother U مادر
parenticide U مادر کش
grannie U مادر بزرگ
head well U مادر چاه
collecting tank U مخزن مادر
congenitally U ازشکم مادر
grandame U مادر بزرگ
grand uncle U عموی مادر
foster mother U مادر رضاعی
dame fortune U مادر روزگار
grand mother U مادر بزرگ
grand uncle U دایی مادر
control map U نقشه مادر
home port U پایگاه مادر
uniparental U از یک پدر و مادر
thetis U مادر اشیل
paternal grandmother U مادر بزرگ
parent ship U کشتی مادر
mother surrogate U جانشین مادر
motherlike U مادر وار
original map U نقشه مادر
parant body U جسم مادر
virgin mary U مادر عسیی
mother substitute U جانشین مادر
mother liquer U باز مادر
matronymic U مادر نامی
matricide U مادر کشی
moon calf U خل مادر زاد
parent chain U زنجیر مادر
mother in low U مادر شوهر
Mother's Day U روز مادر
parent company U شرکت مادر
parent U پدر یا مادر
mothers-in-law U مادر شوهر
parricide U مادر کشی
trunk U مادر سیم
mother U مادر ننه
mothered U مادر ننه
mothering U مادر ننه
mothers U مادر ننه
sultana U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultaness U زن یا مادر یا دخترسلطان
grandmother U مادر بزرگ
grandmothers U مادر بزرگ
parricides U مادر کشی
mother-in-law U مادر شوهر
metropolises U مادر شهر
orphans U بی پدر و مادر
orphaned U بی پدر و مادر
tender U کشتی مادر
tendered U کشتی مادر
tenderest U کشتی مادر
tendering U کشتی مادر
mother figure U مادر- نماد
mother figures U مادر- نماد
orphan U بی پدر و مادر
grandmas U مادر بزرگ
granny U مادر بزرگ
metropolis U مادر شهر
motherland U مادر میهن
motherlands U مادر میهن
trunks U مادر سیم
main line U نهر مادر
grannies U مادر بزرگ
godmothers U مادر تعمیدی
metropolitan U مادر شهری
godmother U مادر تعمیدی
stepfathers U شوهر مادر
stepfather U شوهر مادر
grandma U مادر بزرگ
base map U نقشه مادر
congenital U مادر زادی
main lines U نهر مادر
bed rock U سنگ مادر
by birth U ازشکم مادر
godparents U پدر یا مادر تعمیدی
sponsors U پدر یا مادر تعمیدی
sponor U پد ریا مادر تعمیدی
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
gran U مخفف مادر بزرگ
grans U مخفف مادر بزرگ
virgin birth U از مادر باکره بدنیاامدن
half-caste U فرنگی پدروهندی مادر
home U سرزمین پدر و مادر
homeland U سرزمین پدر و مادر
matricide U قاتل مادر مادرکش
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
alcmene U نام مادر هرکول
birthmark U خال مادر زادی
birthmarks U خال مادر زادی
sponsor U پدر یا مادر تعمیدی
mother in law U مادر شوهر نامادری
matriarchies U مادر سالاری شه مادری
matriarchy U مادر سالاری شه مادری
sponsoring U پدر یا مادر تعمیدی
godparent U پدر یا مادر تعمیدی
arseholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
grandurncle U عمو یا دایی پدر و مادر
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
arseholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
Grandmother is a dear old thing . U مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
fosterage U گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
periapsis U نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
cesarean U زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
fire capabilities U چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
hologynic U منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
lift-off U جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
In the nature of things, young people often rebel against their parents. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey child [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey kid [colloquial] U [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com