English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
figure head پیکر جلو کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
figure U پیکر
image U پیکر
figuring U پیکر
figures U پیکر
arabic notation U پیکر
constellation U پیکر
the twin brothers U دو پیکر
digit U پیکر
digits U پیکر
the twins U دو پیکر
images U پیکر
configurational isomers U هم پیکر
effigy U پیکر
likeness U پیکر
effigies U پیکر
gemini U دو پیکر
likenesses U پیکر
constellations U پیکر
sculptors U پیکر تراش
icons U پیکر تصویر
portraitist U پیکر نگار
ikons U پیکر تصویر
icon U پیکر تصویر
gigantic U غول پیکر
statue U هیکل پیکر
immane U غول پیکر
statue U پیکر سازی
cora U [ستون پیکر زن]
statues U هیکل پیکر
statues U پیکر سازی
half length U نیم پیکر
sculptress U پیکر تراش
portrayer U پیکر نگار
pictorial art U پیکر نگاری
gargantua U غول پیکر
waxworks U پیکر مومی
figurines U پیکر کوچک
figurine U پیکر کوچک
titan U غول پیکر
iconography U پیکر نگار
iconology U پیکر شناسی
sculptor U پیکر تراش
waxwork U پیکر مومی
titaness U زن غول پیکر
monstrous U غول پیکر
titans U غول پیکر
giant U ادم غول پیکر
castor U ستاره اول دو پیکر
paul bunyan U ادم غول پیکر
castors U ستاره اول دو پیکر
giants U ادم غول پیکر
absolute configuration U پیکر بندی مطلق
portraiture U پیکر نگاری تعریف
caster U ستاره اول دو پیکر
giant corporation U شرکت غول پیکر
reconfiguration U پیکر بندی دوباره
casters U ستاره اول دو پیکر
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
sculpture in miniature U پیکر تراشی کوچک اندام
sculptures U پیکر تراشی سنگتراشی کردن
warlock U زن جادو گر و ساحر غول پیکر
gargantuan U غول پیکر عظیم الجثه
paintress U زن پیکر نگاریا رنگ کار
sculpture U پیکر تراشی سنگتراشی کردن
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
hermes U هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
herm U هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
pastellist U پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
antic U [ستون زن پیکر یا دیگر انسان ها با شکل نامتجانس]
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
config.sys U در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
ground section U بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
boarded U کشتی
ships U کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
on the sea U در کشتی
flat U پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
board U کشتی
on shipboard U در کشتی
ship کشتی
bilge U اب ته کشتی
hulks U کشتی
on the water U در کشتی
flattest U پل کشتی
puppis U کشتی دم
argo U کشتی
hulk U کشتی
on board a ship U در کشتی
aft U در پس کشتی
ship haven U یک کش کشتی
carina U کشتی
wrestling U کشتی
carinae U کشتی
by water U با کشتی
bottoms U کشتی
bottom U کشتی
foreship U سر کشتی
collier U کشتی
ark U کشتی
vessel U کشتی
vessels U کشتی
decked U پل کشتی
catch U کشتی کج
deck U پل کشتی
afloat U در کشتی
decks U پل کشتی
shipmaster U رئیس کشتی
shipbuilding U کشتی سازی
shipload U بار کشتی
kelson or keelson U سقف ته کشتی
towing boat U کشتی یدک کش
cargoes U محموله کشتی
strand U به گل نشستن کشتی
ice breaker U کشتی یخ شکن
cargo U محموله کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
docked U تعمیرگاه کشتی
docks U تعمیرگاه کشتی
berth U خوابگاه کشتی
berthed U خوابگاه کشتی
hermaphrodite brig U کشتی دو دگله
berthing U خوابگاه کشتی
berths U خوابگاه کشتی
in the hold U در انبار کشتی
shipwright U کشتی ساز
icebreaker U کشتی یخ شکن
shipper U محموله کشتی
keel shaped U شبیه ته کشتی
shipside U کنار کشتی
the ship was wrecked U کشتی شکست
imbark U در کشتی گذاشتن
he went aboard the ship به کشتی درآمد
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
sister ship U کشتی همسان
jerque U بازرسی کشتی
propeller U پروانه کشتی
shipowner U صاحب کشتی
greco roman U کشتی فرنگی
sister ship U کشتی خواهر
singlisticker U کشتی یک دگله
dockyard U تعمیرگاه کشتی
wrecked U کشتی شکسته
inboard U داخل کشتی
fireman U اتشکار کشتی
shipper U مسافر کشتی
double-decker U کشتی دوعرشهای
double-deckers U کشتی دوعرشهای
dockyards U تعمیرگاه کشتی
shipowner U مالک کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
kedge U تغییرجهت کشتی
deadman U مهاربند کشتی
cook house U اشپزخانه کشتی
the rudder of a ship U سکان کشتی
the ship is in d. U کشتی در خطراست
the ship leaks U کشتی اب تو میدهد
commondo ship U کشتی نیروبر
commercial marine U کشتی تجاری
combatant vessel U کشتی جنگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com