Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
twist
U
پیچاندن چرخیدن
twisting
U
پیچاندن چرخیدن
twists
U
پیچاندن چرخیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wrings
U
پیچاندن
crimp
U
پیچاندن
wrests
U
پیچاندن
crinkled
U
پیچاندن
wresting
U
پیچاندن
wrested
U
پیچاندن
wrest
U
پیچاندن
tweak
U
پیچاندن
reeve
U
پیچاندن
periphrase
U
پیچاندن
wringing
U
پیچاندن
crinkles
U
پیچاندن
crinkle
U
پیچاندن
rotates
U
پیچاندن
rotated
U
پیچاندن
rotate
U
پیچاندن
winding
U
پیچاندن
wring
U
پیچاندن
backing off
U
پس پیچاندن
crinkling
U
پیچاندن
waggle
U
پیچاندن
waggled
U
پیچاندن
winds
U
:پیچاندن
tweaked
U
پیچاندن
tweaking
U
پیچاندن
tweaks
U
پیچاندن
turn
U
پیچاندن
waggling
U
پیچاندن
wind
U
:پیچاندن
crimps
U
پیچاندن
twitch grass
U
پیچاندن
wimble
U
پیچاندن
waggles
U
پیچاندن
turns
U
پیچاندن
crimped
U
پیچاندن
contorting
U
کج کردن پیچاندن
contorted
U
کج کردن پیچاندن
contort
U
کج کردن پیچاندن
entwine
U
بهم پیچاندن
entwined
U
بهم پیچاندن
entwines
U
بهم پیچاندن
entwining
U
بهم پیچاندن
contorts
U
کج کردن پیچاندن
thumbscrew
U
باشست پیچاندن
thumbscrews
U
باشست پیچاندن
screw
U
پیچاندن پیچیدن
curls
U
پیچاندن حلقه
curl
U
پیچاندن حلقه
screws
U
پیچاندن پیچیدن
curled
U
پیچاندن حلقه
to turn something as far as it will go
U
تا آخر پیچاندن
twitches
U
پیچاندن سرکوفت دادن
twitching
U
پیچاندن سرکوفت دادن
twitched
U
پیچاندن سرکوفت دادن
twitch
U
پیچاندن سرکوفت دادن
screws
U
پروانه ناو پیچ پیچاندن
screw
U
پروانه ناو پیچ پیچاندن
break one's wrist
U
پیچاندن مچ برای زدن توپ
turn in
U
بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
near leg pickup and turnover
U
گرفتن یک پا وپس گردن و پیچاندن
toggles
U
میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
toggle
U
میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
wheeling
U
چرخیدن
rotated
U
چرخیدن
twirl
U
چرخیدن
to be in a whirl
U
چرخیدن
to turn round
U
چرخیدن
roll up
U
چرخیدن
rotates
U
چرخیدن
wheels
U
چرخیدن
wheel
U
چرخیدن
heels
U
چرخیدن
rotate
U
چرخیدن
slue
U
چرخیدن
heel
U
چرخیدن
revolves
U
چرخیدن
twirls
U
چرخیدن
twirling
U
چرخیدن
twirled
U
چرخیدن
swings
U
چرخیدن
reel
U
چرخیدن
reeled
U
چرخیدن
reeling
U
چرخیدن
reels
U
چرخیدن
spin
U
چرخیدن
revolved
U
چرخیدن
revolve
U
چرخیدن
spins
U
چرخیدن
swing
U
چرخیدن
turns
U
چرخیدن
windmill
U
چرخیدن
windmills
U
چرخیدن
turn
U
چرخیدن
fullest
U
چرخیدن ژیمناست
turn
U
چرخیدن تاباندن
trundled
U
گشتن چرخیدن
trundle
U
گشتن چرخیدن
turn
U
گشتن چرخیدن
trundling
U
گشتن چرخیدن
birr
U
صدای چرخیدن
change spin
U
چرخیدن با تغییر پا
turns
U
چرخیدن تاباندن
turns
U
گشتن چرخیدن
full
U
چرخیدن ژیمناست
trundles
U
گشتن چرخیدن
pivoted
U
روی پاشنه چرخیدن
trolls
U
چرخیدن چرخاندن گرداندن
pivots
U
روی چیزی چرخیدن
orbit
U
چرخیدن به دور یک مدار
pivots
U
روی پاشنه چرخیدن
pivoted
U
روی چیزی چرخیدن
pivot
U
روی پاشنه چرخیدن
pivot
U
روی چیزی چرخیدن
shoulder roll
U
چرخیدن روی شانه ها
left turn
U
حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
sit spin
U
چرخیدن روی یک اسکیت
whiz
U
مثل فرفره چرخیدن
run around in circles
<idiom>
U
دور خود چرخیدن
orbited
U
چرخیدن به دور یک مدار
purling
U
مثل فرفره چرخیدن
whirls
U
چرخیدن گردش سریع
purled
U
مثل فرفره چرخیدن
purl
U
مثل فرفره چرخیدن
trills
U
چرخیدن روان شدن
whirl
U
چرخیدن گردش سریع
wryly
U
کنایه امیز چرخیدن
trilled
U
چرخیدن روان شدن
trill
U
چرخیدن روان شدن
wry
U
کنایه امیز چرخیدن
whirls
U
چرخ دادن چرخیدن
purls
U
مثل فرفره چرخیدن
troll
U
چرخیدن چرخاندن گرداندن
whirl
U
چرخ دادن چرخیدن
whirling
U
چرخیدن گردش سریع
orbits
U
چرخیدن به دور یک مدار
whirling
U
چرخ دادن چرخیدن
whirled
U
چرخ دادن چرخیدن
whirled
U
چرخیدن گردش سریع
free spool
U
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
pivots
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
jackson haines spin
U
چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
pivot
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
warping
U
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
swing
U
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swinge
U
تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
swivelled
U
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swings
U
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swivels
U
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swivel
U
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
pivoted
U
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
biases
U
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
bias
U
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
chest roll
U
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pivots
U
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivot
U
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
spinner play
U
حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
to wobble
[rotate unevenly]
U
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
flip
U
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flips
U
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flipped
U
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
null cycle
U
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
change of edge
U
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
ease turn
U
سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
swivel
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com