Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
neural bond
U
پیوند عصبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neuritis
U
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
nervation
U
ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia
U
درد عصبی مرض عصبی
hydrogen bonding
U
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
neural
U
عصبی
twitchy
U
عصبی
abnerval
U
عصبی
nervelessness
U
بی عصبی
uptight
U
عصبی
on pins and needles
<idiom>
U
عصبی
overwrought
U
عصبی
neurotic
U
عصبی
nervous
U
عصبی
keyed up
<idiom>
U
عصبی
engram
U
رد عصبی
neurogram
U
رد عصبی
neurons
U
یاخته عصبی
neuron
U
یاخته عصبی
plexus
U
شبکه عصبی
nervous system
U
دستگاه عصبی
psychochemical agent
U
عامل عصبی
neural reverbration
U
ارتعاش عصبی
psychochemical agent
U
گاز عصبی
neural network
U
شبکه عصبی
neural satiation
U
اشباع عصبی
nerve
U
رشته عصبی
nerves
U
رشته عصبی
neurocyte
U
یاخته عصبی
nerve path
U
گذرگاه عصبی
neural circuit
U
مدار عصبی
shocks
U
حمله عصبی
shocked
U
حمله عصبی
shock
U
حمله عصبی
neural conduction
U
رسانش عصبی
neural discharge
U
تخلیه عصبی
nervelessly
U
از روی بی عصبی
nerve tissue
U
بافت عصبی
neural induction
U
القای عصبی
neural lesion
U
ضایعه عصبی
neural arc
U
قوس عصبی
neuroplexus
U
شبکه عصبی
nerve plexus
U
شبکه عصبی
nerve impulse
U
تکانه عصبی
neurofibril
U
تار عصبی
nerve cell
U
یاخته عصبی
nerve block
U
وقفه عصبی
neuritis
U
التهاب عصبی
neuralgia
U
درد عصبی
willies
U
حمله عصبی
interneuron
U
داخل عصبی
Relax!
U
عصبی نشو!
interneural
U
داخل عصبی
anorexia nervosa
U
بی اشتهایی عصبی
ganglion
U
غده عصبی
lose temper
<idiom>
U
عصبی شدن
nervous systems
U
دستگاه عصبی
sweat bullets/blood
<idiom>
U
عصبی بودن
nerve fibre
U
تار عصبی
nerve ending
U
پایانه عصبی
nerve deafness
U
کری عصبی
nerve current
U
جریان عصبی
causalgia
U
سوزش عصبی
nerve center
U
مرکز عصبی
nerve cell
U
سلول عصبی
jittery
U
وحشت زده و عصبی
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
commissure
U
بافت عصبی رابط
conceptual nervous system
U
دستگاه عصبی فرضی
tenses
U
عصبی وهیجان زده
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
bradyarthria
U
کندگویی عصبی- ماهیچه یی
tensest
U
عصبی وهیجان زده
tensing
U
عصبی وهیجان زده
tensed
U
عصبی وهیجان زده
tense
U
عصبی وهیجان زده
hysteria
U
هیستری حمله عصبی
nerve agent
U
عامل شیمیایی عصبی
tenser
U
عصبی وهیجان زده
discharge
U
شلیک عصبی تخلیه
parabiosis
U
وقفه رسانش عصبی
neurotic
U
دچار اختلال عصبی
discharges
U
شلیک عصبی تخلیه
parasympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
preganglionic
U
قبل از عقده عصبی
on edge
<idiom>
U
خیلی عصبی وخشمگین
anorexic
U
مبتلا به بی اشتهایی عصبی
unipolar
U
سلولهای عصبی یک قطبی
reciprocal innervation
U
تحریک عصبی تقابلی
sympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی سمپاتیک
tracts
U
دسته تار عصبی
visceral nervous system
U
دستگاه عصبی احشایی
neurotransmitter
U
انتقال دهنده عصبی
neuroptera
U
حشرات عصبی الجناح
vegetative nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
neuroblast
U
یاخته رویانی عصبی
neurogenic
U
دارای ریشه عصبی
tract
U
دسته تار عصبی
neuromuscular coordination
U
هماهنگی عصبی- عضلانی
neuropath
U
دچار اختلالات عصبی
neuropsychiatric
U
مرض روانی و عصبی
neuropsychiatric
U
درمان روانی عصبی
liminal
U
وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی خود مختار
autonomic
U
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
ans
U
دستگاه عصبی خود مختار
tie up in knots
<idiom>
U
کسی را عصبی ونگران کردن
dendrite
U
شاخههای متعدد سلولهای عصبی
sympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی خود کار
nervous
U
عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
neurogenic
U
ایجاد کننده بافت عصبی
neurocirculatory asthenia
U
ضعف عصبی- گردش خونی
preganglionic
U
وابسته به جلو عقده عصبی
psychoneural parallelism
U
توازی نگری روانی- عصبی
oxime
U
ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
psychoneurotic
U
مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
neuromuscular
U
وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
parasympathetic
U
وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
parasympathetic
U
عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
gray matter
U
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
solar plexus
U
شبکه عصبی ناحیه زیر معده
psychoneurosis
U
ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
aeroneurosis
U
اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
neurons
U
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neuron
U
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest.
U
اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
nerve fascicle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
nerve bundle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
subliminal
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
to work oneself up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
cingulum
U
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
subliminally
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
cingulum bundle
U
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
limen
U
کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
colligation
U
پیوند
transplantation
U
پیوند
connexion
U
پیوند
consociation
U
پیوند
imping
U
پیوند
slur
U
پیوند
graftage
U
پیوند
grafter
U
پیوند زن
inosculation
U
رگ پیوند
zonule
U
پیوند
ligature
U
خط پیوند
inosculation
U
پیوند رگ ها
connexions
U
پیوند
grafts
U
پیوند
associating
U
هم پیوند
nexus
U
پیوند
grafted
U
پیوند
associates
U
هم پیوند
strapping
U
پیوند
bond
U
پیوند
linkage
U
پیوند
slurred
U
پیوند
linkages
U
پیوند
grafting
U
پیوند
associated
U
هم پیوند
syntheses
U
پیوند
connection
U
پیوند
associate
U
هم پیوند
link
U
پیوند
unrelated
U
بی پیوند
slurs
U
پیوند
slurring
U
پیوند
synthesis
U
پیوند
relation
U
پیوند
graft
U
پیوند
anastomosis
U
پیوند
bonding
U
پیوند
merging
U
پیوند
hyphen
U
پیوند
hyphens
U
پیوند
ligaments
U
پیوند
ligament
U
پیوند
neural net
U
مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
confederacies
U
اتحاد پیوند
buckets
U
منحنی پیوند
bucket
U
منحنی پیوند
acetylene link
U
پیوند استیلنی
ogee
U
منحنی پیوند
organ transplantation
U
پیوند عضو
osteoplasty
U
پیوند استخوانی
outcrossing
U
پیوند دو نژاد
outer connection
U
پیوند برونی
acetylene bond
U
پیوند استیلنی
ablosung
U
پیوند گسلی
acetylene linkage
U
پیوند استیلنی
hybridization
U
پیوند زنی
linked
U
پیوند یافته
peptide linkage
U
پیوند پپتیدی
additive
U
پیوند کد مخابراتی
additives
U
پیوند کد مخابراتی
confederacy
U
اتحاد پیوند
protocol
U
پیوند نامه
protocols
U
پیوند نامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com