Perdic | پیشین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 49 (1 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	antecedent U	پیشین
	antecedents U	پیشین
	previous U	پیشین
	primitive U	پیشین
	pristine U	پیشین
	primeval U	پیشین
	fore U	پیشین
	anterior U	پیشین
	apriori U	پیشین
	ci devant U	پیشین
	ventral U	پیشین
	one-time U	پیشین

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	incisive tooth U	دندان پیشین
	instatu quo U	بحالت پیشین
	langsyne U	در روزگار پیشین
	primogenitors U	نیاکان پیشین
	protext U	عبارت پیشین
	telencephalon U	مغز پیشین
	the days of old U	روزگار پیشین
	the magi of old U	مجوسیان پیشین
	the old ways U	رسمهای پیشین
	foretime U	روزگار پیشین
	early poets U	شعرای پیشین
	prior U	پیشین جلوی
	cerebrum U	مغز پیشین
	cerebrums U	مغز پیشین
	olden U	پیشین سابق
	incisor U	دندان پیشین
	cerebra U	مغز پیشین
	antecendent phenomenon U	پدیده پیشین
	past master U	استاد پیشین
	past masters U	استاد پیشین
	incisive U	دندان پیشین ثنایا
	old boy U	دانش آموز پیشین
	former U	قالب گیر پیشین
	paleocrystic U	یخ بسته از زمانهای پیشین
	orbital frontal cortex U	قشر پیشین حدقهای
	old boys U	دانش آموز پیشین
	Dahomey U	نام پیشین کشور بنین
	to run the f. U	جاده پیشین رادوباره رفتن
	to rest on ones laurels U	بجایزههای پیشین خودخرسند بودن
	track records U	آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
	track record U	آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
	og U	الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
	constable of france U	فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
	prestation U	خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
	sanhedrim U	سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
	hush ship U	کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
	non destructive cursor U	صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند

Recent search history

Forum search

Search history is off. Activate

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy