Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
offer
U
پیشکش کردن عرضه
offered
U
پیشکش کردن عرضه
offers
U
پیشکش کردن عرضه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reaganomics
U
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
gifts
U
استعداد پیشکش کردن
to make a present of
U
پیشکش یا تعارف کردن
gift
U
استعداد پیشکش کردن
offered
U
عرضه کردن
offer
U
عرضه کردن
presented
U
عرضه کردن
presents
U
عرضه کردن
presenting
U
عرضه کردن
present
U
عرضه کردن
provides
U
عرضه کردن
offers
U
عرضه کردن
provide
U
عرضه کردن
to offer
U
عرضه کردن
[ کالا]
to place on the market
U
به بازار عرضه کردن
marketed
U
به بازار عرضه کردن
to put on the market
U
به بازار عرضه کردن
market
U
به بازار عرضه کردن
markets
U
به بازار عرضه کردن
to offer a reward
[for]
U
عرضه کردن پاداشی
[برای]
oversold
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversell
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
presented
U
پیشکش
dedicating
U
پیشکش
present
پیشکش
dedicate
U
پیشکش
presenting
U
پیشکش
offering
U
پیشکش
dedicates
U
پیشکش
presents
U
پیشکش
stock
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
gifts
U
پیشکش نعمت
offerer
U
پیشکش کننده
gratuitous issue
U
لباس پیشکش
gift
U
پیشکش نعمت
grant aid
U
کمک پیشکش
offered
U
پیشکش ارائه
offers
U
پیشکش ارائه
offer
U
پیشکش ارائه
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
supplying
U
عرضه
slouchy
U
بی عرضه
dowdy
U
بی عرضه
offered
U
عرضه
aggregate supply
U
عرضه کل
presentations
U
عرضه
presentation
U
عرضه
efficiency
U
عرضه
offers
U
عرضه
total supply
U
عرضه کل
good for nothing
U
بی عرضه
proffered
U
عرضه
proffering
U
عرضه
supplied
U
عرضه
inept
U
بی عرضه
supply
U
عرضه
proffer
U
عرضه
offer
U
عرضه
proffers
U
عرضه
counter offer
U
عرضه متقابل
jackstraw
U
ادم بی عرضه
inelastic supply
U
عرضه بی کشش
supply and d.
U
عرضه وتقاضا
fixed supply
U
عرضه ثابت
joint supply
U
عرضه مشترک
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
supply constraints
U
محدودیتهای عرضه
expositions
U
عرضه نمایشگاه
supply function
U
تابع عرضه
work effort
U
عرضه کار
supply management
U
مدیریت عرضه
supply of labor
U
عرضه کار
supply of money
U
عرضه پول
supply schedule
U
جدول عرضه
supply price
U
قیمت عرضه
leader merchandising
U
پیشرو در عرضه
supply curve
U
منحنی عرضه
glut
U
عرضه بیش از حد
excess supply
U
عرضه اضافی
excess supply
U
عرضه بیش از حد
gluts
U
عرضه بیش از حد
elastic supply
U
عرضه با کشش
representable
U
قابل عرضه
supply
U
عرضه داشتن
elastic supply
U
عرضه حساس
presentative
U
عرضه داشتنی
supplied
U
عرضه داشتن
national supply
U
عرضه ملی
oversupply
U
عرضه بیش از حد
money supply
U
عرضه پول
quantity of supply
U
مقدار عرضه
money stock
U
عرضه پول
presentations
U
ارائه عرضه
elasticity of supply
U
کشش عرضه
sampling offer
U
عرضه ازمایشی
disposable
U
قابل عرضه
presentation
U
ارائه عرضه
aggregate market supply
U
عرضه کل بازار
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
trial offer
U
عرضه ازمایشی
exposition
U
عرضه نمایشگاه
change in supply
U
تغییر عرضه
supplying
U
عرضه داشتن
offeror
U
فروشنده عرضه کننده
demand and supply market
U
بازار عرضه و تقاضا
supply and demand law
U
قانون عرضه و تقاضا
glut
U
عرضه بیش از تقاضا
perfectly elastic supply
U
عرضه کاملا با کشش
perfectly inelastic supply
U
عرضه کاملا بی کشش
personal service utility
U
عرضه سرانه کار
price elasticity of supply
U
کشش قیمتی عرضه
gluts
U
عرضه بیش از تقاضا
quantity supplied
U
مقدار عرضه شده
real money supply
U
عرضه واقعی پول
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
law of supply and demand
U
قانون عرضه و تقاضا
supply side economics
U
اقتصاد طرفدار عرضه
marketability
U
قابلیت عرضه در بازار
marginal supply price
U
قیمت عرضه نهائی
scruff
U
ادم بی عرضه وفقیر
goon
U
تروریست بی عرضه و نالایق
elastic supply
U
عرضه انعطاف پذیر
marketable
U
قابل عرضه دربازار
disposure
U
نمایش عرضه داشت
goons
U
تروریست بی عرضه و نالایق
long run industry supply curve
U
منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
backward bending supply curve
U
منحنی عرضه به عقب خم شونده
supplied
U
تامین موجودی عرضه نمودن
supply
U
تامین موجودی عرضه نمودن
supplying
U
تامین موجودی عرضه نمودن
marketable goods
U
کالاهای قابل عرضه به بازار
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
loanable funds
U
وجوه قابل عرضه به بازار پول
lot
U
جنس عرضه شده برای فروش
sue and losse part
U
عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
sad sack
U
ادم خوش نیت ولی احمق وبی عرضه
launch
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching
U
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
readout
U
دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
window shopper
U
کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
commodity
U
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodities
U
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
letters patent
U
نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
tenderest
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
say's law
U
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
exhaustable resources
U
منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
warehousing system
U
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com