Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coxswain
U
پیشکار کارکنان کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
crewing
U
کارکنان کشتی
crews
U
کارکنان کشتی
crew
U
کارکنان کشتی
crewed
U
کارکنان کشتی
slop chest
U
صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
chamberlains
U
پیشکار
agents
U
پیشکار
chamberlain
U
پیشکار
upper face of tunnel
U
پیشکار
steward
U
پیشکار
stewards
U
پیشکار
chamberer
U
پیشکار
agent
U
پیشکار
shaft beyond trial well
U
چاه پیشکار
intendant
U
پیشکار دارایی
head well
U
چاه پیشکار
majordomo
U
وکیل خرج پیشکار
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
personnel
U
کارکنان
staffs
U
کارکنان
staffed
U
کارکنان
staff
U
کارکنان
employees
U
کارکنان
crewed
U
کارکنان هواپیماوامثال ان
crewing
U
کارکنان هواپیماوامثال ان
staffed
U
1- ستاد 2- کارکنان
hotel staff
U
کارکنان هتل
crews
U
کارکنان هواپیماوامثال ان
personnel training
U
اموزش کارکنان
staff
U
کارمندان کارکنان
staff
U
1- ستاد 2- کارکنان
staffed
U
کارمندان کارکنان
private employees
U
کارکنان خصوصی
staffs
U
کارمندان کارکنان
staffs
U
1- ستاد 2- کارکنان
crew
U
کارکنان هواپیماوامثال ان
ground crew
U
کارکنان هواپیما
furnace crew
U
کارکنان کوره
employees empowerment
U
توانمندسازی کارکنان
paraprofessional staff
U
کارکنان غیر تخصصی
establishments
U
موسسه دسته کارکنان
establishment
U
موسسه دسته کارکنان
labour policy
U
سیاست استخدام کارکنان
editorial board
U
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
personnel
U
کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination.
U
آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
bottoms
U
کشتی
bottom
U
کشتی
aft
U
در پس کشتی
on board a ship
U
در کشتی
carina
U
کشتی
foreship
U
سر کشتی
collier
U
کشتی
flat
U
پل کشتی
flattest
U
پل کشتی
catch
U
کشتی کج
ship haven
U
یک کش کشتی
on shipboard
U
در کشتی
puppis
U
کشتی دم
argo
U
کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
carinae
U
کشتی
hulks
U
کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
board
U
کشتی
by water
U
با کشتی
on the water
U
در کشتی
boarded
U
کشتی
on the sea
U
در کشتی
hulk
U
کشتی
decked
U
پل کشتی
ark
U
کشتی
afloat
U
در کشتی
wrestling
U
کشتی
decks
U
پل کشتی
deck
U
پل کشتی
vessels
U
کشتی
vessel
U
کشتی
ship
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
ships
U
کشتی
commondo ship
U
کشتی نیروبر
commercial marine
U
کشتی تجاری
carina
U
کشتی حمال
cockswain
U
پیشکارکارکنان کشتی
combatant vessel
U
کشتی جنگی
coal whipper
U
زغال کش کشتی
tricks
U
فن و بندهای کشتی
caulker
U
درزگیر کشتی
catch as catch can
U
کشتی ازاد
castway
U
کشتی شکسته
fob
U
تحویل کشتی
carrying vessel
U
کشتی باربری
cook house
U
اشپزخانه کشتی
coxswain
U
مباشر کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
boom
U
تیغه
[کشتی]
tonnage
U
فرفیت کشتی
deck seamanship
U
ملوان پل کشتی
deck gang
U
ملوان پل کشتی
deadman
U
مهاربند کشتی
marker ship
U
کشتی نماینده
doutful category
U
کشتی مشکوک
strands
U
به گل نشستن کشتی
dressing ship
U
تزیین کشتی
strand
U
به گل نشستن کشتی
bulkhead
U
تیغه در کشتی
spar
U
تیغه
[کشتی]
deck plan
U
صفحه پل کشتی
spar
U
تیردکل
[کشتی]
bosuns
U
افسر کشتی
cuddy
U
اطاقک کشتی
cutwater
U
دماغه کشتی
bos'n
U
افسر کشتی
bo's'n
U
افسر کشتی
boom
U
تیردکل
[کشتی]
keel shaped
U
شبیه ته کشتی
navies
U
کشتی جنگی
bulkheads
U
تیغه در کشتی
double-deckers
U
کشتی دوعرشهای
cargo ship
U
کشتی باری
patrols
U
کشتی اکتشافی
navy
U
کشتی جنگی
battleship
U
کشتی جنگی
aeroboat
U
کشتی طیار
aerographer
U
هواشناسی کشتی
wrecks
U
کشتی شکستگی
affreightment
U
اجاره کشتی
wrecking
U
کشتی شکستگی
battleships
U
کشتی جنگی
naval
U
وابسته به کشتی
patrol
U
کشتی اکتشافی
flagship
U
کشتی دریادار
flagships
U
کشتی دریادار
stern
U
عقب کشتی
sterner
U
عقب کشتی
sternest
U
عقب کشتی
patrolling
U
کشتی اکتشافی
sterns
U
عقب کشتی
boat
U
کشتی کوچک
boats
U
کشتی کوچک
galley
U
اشپزخانه کشتی
aboard
U
روی کشتی
patrolled
U
کشتی اکتشافی
afterdeck
U
عقب کشتی
bige water
U
گنداب کشتی
bilge water
U
گنداب کشتی
wrestling
U
کشتی گیری
bill of lading
U
ستمی کشتی
bosun
U
افسر کشتی
bill of loading
U
بارنامه کشتی
bill of loading
U
جواز کشتی
caboose
U
اشپزخانه کشتی
cargo boat
U
کشتی بارکش
shipwreck
U
کشتی شکستگی
cargo boat
U
کشتی باری
shipwrecked
U
کشتی شکستگی
auxiliary ship
U
کشتی تدارکاتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com