English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pastor U پیشوای روحانی
pastors U پیشوای روحانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
revolutionist U پیشوای انقلاب
reformer U پیشوای جنبش
reformers U پیشوای جنبش
mufti U پیشوای دینی
heguman U پیشوای گروه
Popes U پاپ پیشوای کاتولیکها
Pope U پاپ پیشوای کاتولیکها
reformer U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
spiritually U روحانی
heavenly U روحانی
ethereal U روحانی
marabout U روحانی
marabou U روحانی
spiritual U روحانی
etherean U روحانی
anagogic U روحانی
sacred U روحانی
herdsmen U روحانی
herdsman U روحانی
unworldly U روحانی
spiritualist U روحانی
spiritualists U روحانی
unwordly U روحانی
clergymen U روحانی
clergyman U روحانی
unfrocked U روحانی
spirituality U عالم روحانی
etherealize U روحانی کردن
spiritualize U روحانی کردن
copartnership U ردای روحانی
lays U غیر روحانی
lay U غیر روحانی
temporal U غیر روحانی
charisma U جذبه روحانی
pater U پدر روحانی
perdition U مرگ روحانی
padre U پدر روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
residentiary U روحانی مقیم
prelacy U حکومت روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
padres U پدر روحانی
hymn U سرود روحانی
laywoman U زن غیر روحانی
hymns U سرود روحانی
hierarch U رئیس روحانی
spiritual U روحانی معنوی
secular songs U سرودهای غیر روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
deconsecrate U غیر روحانی کردن
hiearchic U وابسته به سران روحانی
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
spirituous U دارای حالت روحانی
laicism U غیر روحانی بودن
twice born U تولدتازه روحانی یافته
rapture U شعف وخلسه روحانی
priest U روحانی کشیشی کردن
priests U روحانی کشیشی کردن
layman U شخص غیر روحانی
secularised U غیر روحانی کردن
secularises U غیر روحانی کردن
secularize U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
secularizes U غیر روحانی کردن
heavens U خدا عالم روحانی
heaven U خدا عالم روحانی
apostles U عالیترین مرجع روحانی
laymen U شخص غیر روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
secularising U غیر روحانی کردن
religious U تارک دنیا روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
secularizing U غیر روحانی کردن
raptures U شعف وخلسه روحانی
apostle U عالیترین مرجع روحانی
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian U کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
psalm U سرود روحانی سرود
psalms U سرود روحانی سرود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com