English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
revolutionist U پیشوای انقلاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pastors U پیشوای روحانی
mufti U پیشوای دینی
heguman U پیشوای گروه
pastor U پیشوای روحانی
reformer U پیشوای جنبش
reformers U پیشوای جنبش
Popes U پاپ پیشوای کاتولیکها
Pope U پاپ پیشوای کاتولیکها
reformer U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
counter revolution U ضد انقلاب
upheavals U انقلاب
mutations U انقلاب
counter-revolution U ضد انقلاب
counter-revolutions U ضد انقلاب
upheaval U انقلاب
revolution U انقلاب
solstice U انقلاب
revolutions U انقلاب
mutation U انقلاب
winter solstice U انقلاب زمستانی
russian revolution U انقلاب روسیه
revolutionizer U انقلاب اور
solstitial point U نقطه انقلاب
summer solstic U انقلاب تابستانی
summer solstice U انقلاب تابستانی
revolutionary guards U پاسداران انقلاب
solstitium U نقطه انقلاب
palace revolution U انقلاب کاخی
agrarian revolution U انقلاب ارضی
agricultural revolution U انقلاب کشاورزی
commercial revolution U انقلاب بازرگانی
counterrevolution U قیام بر ضد انقلاب
counterrevolution U انقلاب متقابل
solstice U نقطه انقلاب
french revolution U انقلاب فرانسه
green revolution U انقلاب سبز
industrial revolution U انقلاب صنعتی
keynesian revolution U انقلاب کینزی
revolt U بهم خوردگی انقلاب
Flemish Mannerism U انقلاب شمال اروپا
palace revolution U انقلاب کاخ نشینان
revolts U بهم خوردگی انقلاب
solstitium U [نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
counter-revolution U جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolutions U جنبش برای سرکوبی انقلاب
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
midwinter U چله زمستان انقلاب زمستانی
sturm und drang U نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
The novel depicts life in prerevolutionary Russia. U این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
new marxism U مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
counter revolution U عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
south american revolution U انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
fabianism U نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com