Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bidder
U
پیشنهاد کننده
bidders
U
پیشنهاد کننده
proposer
U
پیشنهاد کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mover
U
پیشنهاد کننده تکان دهنده
Other Matches
they rejected his proposition
U
پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
allotment advice
U
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offers
U
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer
U
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered
U
پیشنهاد کردن پیشنهاد
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
overture
U
پیشنهاد
motioning
U
پیشنهاد
motions
U
پیشنهاد
bidder
U
پیشنهاد
bids
U
پیشنهاد
recommendations
U
پیشنهاد
tendering
U
پیشنهاد
bidders
U
پیشنهاد
motioned
U
پیشنهاد
motion
[politic]
U
پیشنهاد
proposal
U
پیشنهاد
offer
U
پیشنهاد
application
U
پیشنهاد
motion
U
پیشنهاد
proposal
U
پیشنهاد
tendered
U
پیشنهاد
recommendation
U
پیشنهاد
overtures
U
پیشنهاد
overture
U
پیشنهاد
tender
U
پیشنهاد
suggestion
U
پیشنهاد
suggestions
U
پیشنهاد
proposals
U
پیشنهاد
tenderest
U
پیشنهاد
proffer
U
پیشنهاد
proposals
U
پیشنهاد ها
proffering
U
پیشنهاد
offers
U
پیشنهاد ها
propositions
U
پیشنهاد
offer
U
پیشنهاد
proffered
U
پیشنهاد
proffers
U
پیشنهاد
bid
U
پیشنهاد
purposes
U
پیشنهاد
purpose
U
پیشنهاد
overtures
U
پیشنهاد ها
offered
U
پیشنهاد
offers
U
پیشنهاد
pleas
U
پیشنهاد
plea
U
پیشنهاد
proposition
U
پیشنهاد
propositioning
U
پیشنهاد
applications
U
پیشنهاد ها
propositioned
U
پیشنهاد
projects
U
پیشنهاد پلان
suggester
U
پیشنهاد دهنده
tendering
U
پیشنهاد دادن
projects
U
پیشنهاد کردن
project
U
پیشنهاد کردن
project
U
پیشنهاد پلان
projected
U
پیشنهاد کردن
advance
پیشنهاد کردن
advancing
پیشنهاد کردن
projected
U
پیشنهاد پلان
tender
U
پیشنهاد دادن
overbid
U
پیشنهاد زیادتر
tenderest
U
پیشنهاد دادن
offers
U
پیشنهاد کردن
bid
U
پیشنهاد دادن
suggestion
U
پیشنهاد القاء
firm offer
U
پیشنهاد ثابت
suggestions
U
پیشنهاد القاء
offer
U
پیشنهاد کردن
offered
U
پیشنهاد کردن
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
bid
U
پیشنهاد کردن
bid
U
پیشنهاد مزایده
tendered
U
پیشنهاد دادن
bid
U
پیشنهاد مناقصه
proposing
U
پیشنهاد کردن
propounder
U
پیشنهاد دهنده
firm offer
U
پیشنهاد قطعی
proposal of marriage
U
پیشنهاد عروسی
proposal form
U
فرم پیشنهاد
to make overtures
U
پیشنهاد کردن
bidders
U
پیشنهاد دهنده
offer curve
U
منحنی پیشنهاد
proposed
U
پیشنهاد کردن
propose
U
پیشنهاد کردن
tenderer
U
پیشنهاد دهنده
suggested
U
پیشنهاد کردن
suggests
U
پیشنهاد کردن
proposition
U
گزاره پیشنهاد
suggestible
U
پیشنهاد کردنی
propositioned
U
گزاره پیشنهاد
propound
U
پیشنهاد کردن
propounding
U
پیشنهاد کردن
propounds
U
پیشنهاد کردن
propositions
U
گزاره پیشنهاد
recommend
U
پیشنهاد کردن
recommending
U
پیشنهاد کردن
recommends
U
پیشنهاد کردن
suggest
U
پیشنهاد کردن
suggesting
U
پیشنهاد کردن
proposes
U
پیشنهاد کردن
propositioning
U
گزاره پیشنهاد
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
bidder
U
پیشنهاد دهنده
bids
U
پیشنهاد مزایده
recommendations
U
نامه پیشنهاد
recommendation
U
نامه پیشنهاد
acceptance of offer
U
پذیرش پیشنهاد
tendering form
U
ورقه پیشنهاد
mover
U
پیشنهاد دهنده
offeror
U
پیشنهاد دهنده
bids
U
پیشنهاد خرید
peace offerings
U
پیشنهاد صلح
peace offering
U
پیشنهاد صلح
bids
U
پیشنهاد کردن
bids
U
پیشنهاد حراج
acceptance of offer
U
قبولی پیشنهاد
offerer
U
پیشنهاد دهنده
acceptances
U
تصویب یک پیشنهاد
acceptance
U
تصویب یک پیشنهاد
bid
U
پیشنهاد خرید
bid
U
پیشنهاد حراج
bids
U
پیشنهاد مناقصه
bids
U
پیشنهاد دادن
Many explanations were proffered.
U
توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
proposal
U
پیشنهاد
[برنامه ای یا طرحی]
consults
U
پیشنهاد خواستن از یک خبره
consulted
U
پیشنهاد خواستن از یک خبره
consult
U
پیشنهاد خواستن از یک خبره
My advice is ...
U
پیشنهاد من این است ...
tenderest
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
suggestions
U
افهار عقیده پیشنهاد
tendering
U
تقدیم کردن پیشنهاد
tenderest
U
پیشنهاد ادای دین
tenderest
U
تقدیم کردن پیشنهاد
tendered
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendered
U
پیشنهاد ادای دین
tendering
U
پیشنهاد ادای دین
tendered
U
تقدیم کردن پیشنهاد
tender
U
پیشنهاد ادای دین
tender
U
تقدیم کردن پیشنهاد
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
offer for sale
U
پیشنهاد جهت فروش
suggestion
U
افهار عقیده پیشنهاد
to pop the question
U
پیشنهاد عروسی کردن
to make a motion
U
پیشنهاد کردن بر ان شدن
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
bidding
U
پیشنهاد مزایده کردن
tendering
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
bidden
U
خواندن پیشنهاد دادن
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
bidders
U
پیشنهاد دهنده در حراج
bidder
U
پیشنهاد دهنده در حراج
proforma
U
پیشنهاد فروش کالا
ultimatums
U
اخرین پیشنهاد قطعی
tender
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
ultimata
U
اخرین پیشنهاد قطعی
proffer
U
تقدیم پیشنهاد کردن
bid against
U
پیشنهاد بهتری دادن
ultimatum
U
اخرین پیشنهاد قطعی
proffered
U
تقدیم پیشنهاد کردن
proffering
U
تقدیم پیشنهاد کردن
proffers
U
تقدیم پیشنهاد کردن
project
U
طرح یا پیشنهاد کردن
projected
U
طرح یا پیشنهاد کردن
projects
U
طرح یا پیشنهاد کردن
pull one's socks up
<idiom>
U
پیشنهاد عالی دادن
bid
U
پیشنهاد کردن توپ زدن
moves
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
moved
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
move
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
Please consider my suggestion.
U
لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
propounds
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
put in
U
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
bids
U
پیشنهاد کردن توپ زدن
propounding
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propone
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
tenderer
U
پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
to offer somebody a lift
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
The suggestion didn't go down very well with our boss.
U
کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
Why do you ridicule my suggestion?
U
چرا پیشنهاد مرا مسخره می کنی ؟
You yourself suggested it , didt you ?
U
مگر خودت نبودی که این پیشنهاد رادادی ؟
golden handshake
U
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes
U
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
take over bid
U
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
You can't refuse me that !
U
این
[درخواست یا پیشنهاد مرا]
را باید قبول کنید!
Is your price offer ( quotation ) stI'll open ( valid ) ?
U
آیا پیشنهاد قیمت شما کماکان بقوت خود با قی است ؟
centronics interface
U
واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
U
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com