English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sensuousness U پیروی جسمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carnal U جسمانی
corporeal U جسمانی
fleshly U جسمانی
physical U جسمانی
marasmus U پژمردگی جسمانی
somatization U جسمانی کردن
incorporates U غیر جسمانی
sentience U حساسیت جسمانی
incorporate U غیر جسمانی
outworld U دنیای جسمانی
in the f. U بصورت جسمانی
incorporating U غیر جسمانی
temporal U جسمانی زمانی
corporeality U جسمانی بودن
bodily harm U صدمه جسمانی
fleshpot U لذایذ جسمانی
physical fitness U امادگی جسمانی
fleshpots U راحتی جسمانی
physical U مادی جسمانی
physical movement U حرکت جسمانی
physical handicap U معلولیت جسمانی
bodily U واقعا جسمانی
earthen U مادی جسمانی
sensual U شهوانی جسمانی
corporality U هستی جسمانی تن
worldly U جسمانی مادی
materials U مادی جسمانی
material U مادی جسمانی
sensuous U مبنی بر لذات جسمانی
rough up <idiom> U حمله وصدمه جسمانی
anthropometry U انسان سنجی جسمانی
incarnate U دارای شکل جسمانی
substantiated U ماهیت جسمانی دادن به
sensuously U مبنی بر لذات جسمانی
tussling U مسابقه جسمانی کشمکش
carnally U بطور جسمانی یا شهوانی
somatoform disorder U اختلال جسمانی شکل
somatization disorder U اختلال جسمانی کردن
physical anthropology U انسان شناسی جسمانی
stressing U تنش جسمانی- روانی
stresses U تنش جسمانی- روانی
stress U تنش جسمانی- روانی
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
physical fitness U امادگی عمومی جسمانی
the outward man U ادم جسمانی جسم
dysaesthesia U اختلال حواس جسمانی
tussles U مسابقه جسمانی کشمکش
tussled U مسابقه جسمانی کشمکش
tussle U مسابقه جسمانی کشمکش
substantiating U ماهیت جسمانی دادن به
profaneness U وابستگی بچیزهای جسمانی
substantiates U ماهیت جسمانی دادن به
substantiate U ماهیت جسمانی دادن به
infantilism U کندی رشد جسمانی وعقلانی
habitus U وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
hard as nails <idiom> U ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
subjection U پیروی
imitation U پیروی
amenableness U پیروی
sequacity U پیروی
following U پیروی
imitations U پیروی
subsequent U پیروی
listen U پیروی کردن از
listened U پیروی کردن از
listening U پیروی کردن از
listens U پیروی کردن از
go by U پیروی کردن از
faddism U پیروی از مد زودگذر
to do after U پیروی کردن
law abidingness U پیروی قانون
conform U پیروی کردن
religiousness U پیروی مذهب
autonomy U خود پیروی
follow U پیروی استنباط
orinality U پیروی ابتکار
followed U پیروی کردن از
followed U پیروی استنباط
follows U پیروی کردن از
follows U پیروی استنباط
pursuitmeter U پیروی سنج
follow U پیروی کردن از
to follow the example of U پیروی کردن از
conformed U پیروی کردن
conforms U پیروی کردن
conformance U پیروی متابعت
conforming U پیروی کردن
conscientiousness U پیروی وجدان
sectarianism U پیروی از یک فرقه
conventionalism U پیروی از رسوم
psychologism U پیروی از اصول روانی
sensationalism U پیروی از عواطف واحساسات
Jungian U پیروی یونگ [روانشناسی]
conformity U پیروی از رسوم یاعقاید
Taoism U پیروی از طریقت چینی
rotary pursuit U پیروی سنج چرخان
sentimentality U پیروی از عواطف واحساسات
lyricism U پیروی از سبک اشعاربزمی
probity U پیروی دقیق از اصول
pursuit rotor U پیروی سنج چرخان
nudism U پیروی از عقایدجماعت برهنگان
scientism U پیروی از روش علمی
episcopalianism U پیروی از کلیسای اسقفی
conventionality U پیروی از سنت قدیم
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
illuminism U پیروی ازفلسفه اشراقی
to follow in ones footsteps U پیروی تاتقلیدازکسی کردن
islamism U پیروی از دین اسلام
to go by a rule U ازقانونی پیروی کردن
Scientologist U پیروی دین ساینتولوژی
sentimentalism U پیروی از عواطف واحساسات
isolationism U پیروی از سیاست انزوا
manichaeism U پیروی از دین مانی
self abandonment U افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
specialism U پیروی علم یا پیشه ویژه
latitudinarianism U پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
secarianism U پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
consequentiality U پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
lyrism U پیروی از سبک اشعار بزمی
classicalism U پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
Methodism U پیروی از متد یا روش بخصوصی
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
inflationism U پیروی از روش تورم اقتصادی
sensationalism U پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
predestinarianism U پیروی از فلسفه قدری وجبری
classicism U پیروی از سبکهای یونان وروم
specialisms U پیروی علم یا پیشه ویژه
classicize U ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
presbyterianism U پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
biblicism U پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
italianism U پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
literalism U پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
naturism U عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
westernization U فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
pedantize U پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
compliance index U شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
lysenkoism U نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
standard U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax U مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism U پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition U نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
platonize U پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
to indulge one's passions U پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
driver U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
episcopacy U مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
theatricalism U پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
expanded memory system U کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitated U پیروی کردن کپیه کردن
imitates U پیروی کردن کپیه کردن
imitating U پیروی کردن کپیه کردن
imitate U پیروی کردن کپیه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com