English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
follow U پیروی استنباط
followed U پیروی استنباط
follows U پیروی استنباط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
readings U استنباط
sequitur U استنباط
reading U استنباط
corollary U استنباط
corollaries U استنباط
inference U استنباط
inferences U استنباط
elicitation U استنباط
eduction U استنباط
presumptions U استنباط
presumption U استنباط
deduces U استنباط کردن
deduced U استنباط کردن
inferring U استنباط کردن
deduce U استنباط کردن
deducing U استنباط کردن
to be deduced U استنباط شدن
presumption U استنباط گستاخی
presumptions U استنباط گستاخی
inferable U قابل استنباط
deducible U استنباط شدنی
educe U استنباط کردن
educt U استخراج یا استنباط
inferible U قابل استنباط
inferentially U ازراه استنباط
inference program U برنامه استنباط
presumption of law U استنباط قانونی
inferred U استنباط کردن
inducted U استنباط کردن
inducting U استنباط کردن
infers U استنباط کردن
reads U استنباط کردن
inducts U استنباط کردن
read U استنباط کردن
implication U مفهوم استنباط
infer U استنباط کردن
implications U مفهوم استنباط
induct U استنباط کردن
inferred U استنباط کردن پی بردن به
educible U قابل استخراج یا استنباط
nonsequitur U عدم استنباط قضایا
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
presumption of fact U استنباط از روی امارات
divine U کشیش استنباط کردن
divined U کشیش استنباط کردن
divines U کشیش استنباط کردن
divining U کشیش استنباط کردن
inferrable U قابل استنباط برامدنی
inferring U استنباط کردن پی بردن به
infer U استنباط کردن پی بردن به
infers U استنباط کردن پی بردن به
inferentally U بطریق استنتاج یا استنباط
amenableness U پیروی
subsequent U پیروی
imitations U پیروی
following U پیروی
imitation U پیروی
sequacity U پیروی
subjection U پیروی
scilicet U از این چنین استنباط میشود.....
to i. from somebodies words U از حرفهای کسی استنباط کردن
faddism U پیروی از مد زودگذر
followed U پیروی کردن از
follow U پیروی کردن از
autonomy U خود پیروی
orinality U پیروی ابتکار
go by U پیروی کردن از
conformance U پیروی متابعت
conscientiousness U پیروی وجدان
conventionalism U پیروی از رسوم
law abidingness U پیروی قانون
follows U پیروی کردن از
conforms U پیروی کردن
to do after U پیروی کردن
listened U پیروی کردن از
listen U پیروی کردن از
listens U پیروی کردن از
conform U پیروی کردن
conformed U پیروی کردن
conforming U پیروی کردن
sensuousness U پیروی جسمانی
religiousness U پیروی مذهب
to follow the example of U پیروی کردن از
listening U پیروی کردن از
pursuitmeter U پیروی سنج
sectarianism U پیروی از یک فرقه
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
Scientologist U پیروی دین ساینتولوژی
Jungian U پیروی یونگ [روانشناسی]
to follow in ones footsteps U پیروی تاتقلیدازکسی کردن
islamism U پیروی از دین اسلام
sentimentalism U پیروی از عواطف واحساسات
scientism U پیروی از روش علمی
rotary pursuit U پیروی سنج چرخان
pursuit rotor U پیروی سنج چرخان
psychologism U پیروی از اصول روانی
manichaeism U پیروی از دین مانی
illuminism U پیروی ازفلسفه اشراقی
nudism U پیروی از عقایدجماعت برهنگان
lyricism U پیروی از سبک اشعاربزمی
sensationalism U پیروی از عواطف واحساسات
to go by a rule U ازقانونی پیروی کردن
isolationism U پیروی از سیاست انزوا
conventionality U پیروی از سنت قدیم
probity U پیروی دقیق از اصول
conformity U پیروی از رسوم یاعقاید
Taoism U پیروی از طریقت چینی
episcopalianism U پیروی از کلیسای اسقفی
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
sentimentality U پیروی از عواطف واحساسات
deduction U استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
specialism U پیروی علم یا پیشه ویژه
Methodism U پیروی از متد یا روش بخصوصی
sensationalism U پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
secarianism U پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
self abandonment U افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
specialisms U پیروی علم یا پیشه ویژه
consequentiality U پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
lyrism U پیروی از سبک اشعار بزمی
classicalism U پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
inflationism U پیروی از روش تورم اقتصادی
classicism U پیروی از سبکهای یونان وروم
predestinarianism U پیروی از فلسفه قدری وجبری
latitudinarianism U پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
classicize U ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
literalism U پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
biblicism U پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
italianism U پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
presbyterianism U پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
naturism U عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
pedantize U پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
westernization U فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
implied assumpist U تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
compliance index U شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
standard U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax U مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism U پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition U نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
to indulge one's passions U پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
platonize U پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
driver U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
episcopacy U مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
theatricalism U پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
elicits U استخراج کردن استنباط کردن
eliciting U استخراج کردن استنباط کردن
elicit U استخراج کردن استنباط کردن
elicited U استخراج کردن استنباط کردن
construe U تعبیر کردن استنباط کردن
construed U تعبیر کردن استنباط کردن
construes U تعبیر کردن استنباط کردن
expanded memory system U کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitating U پیروی کردن کپیه کردن
imitates U پیروی کردن کپیه کردن
imitated U پیروی کردن کپیه کردن
imitate U پیروی کردن کپیه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com